responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 814

می‌توانست از آنان همه نوع انتقام بگیرد.
این مردم با تذکر جرایم بزرگ خود، به یکدیگر می‌گفتند: لا بد همه ما را از دم تیغ خواهد گذراند، یا گروهی را کشته و دسته‌ای را بازداشت خواهد کرد و زنان و اطفال ما را به اسارت خواهد کشید.
آنان گرفتار افکار مختلف شیطانی خود بودند که ناگهان پیامبر با جمله‌های زیر سکوتشان را شکست و چنین گفت:
ما ذا تقولون؟ و ما ذا تظنّون؟!؛ چه می‌گویید و درباره من چگونه فکر می‌کنید؟!
مردم بهت زده و حیران و بیمناک، همگی با صدای لرزان و شکسته، با آگاهی از عواطف بزرگ پیامبر گفتند: ما جز خوبی و نیکی چیزی درباره تو نمی‌اندیشیم؛ تو را برادر بزرگوار خویش و فرزند برادر بزرگوار خود می‌دانیم. پیامبر که بالطبع رئوف و با گذشت بود، وقتی با جمله‌های عاطفی و تحریک‌آمیز آنان روبه‌رو شد، چنین گفت:
من نیز همان جمله‌ای را که برادرم یوسف به برادران ستمگر خود گفت، به شما می‌گویم:
لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ [1]؛ امروز بر شما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را می‌آمرزد و او ارحم الراحمین است.
پیش از این بیانات، چیزی که مردم مکه را تا حدی امیدوار کرده بود، عکس العمل شدید پیامبر به یکی از افسران خود بود که هنگام ورود به شهر مکه، اینگونه شعار می‌داد:
الیوم یوم الملحمةالیوم تستحلّ الحرمة - امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده می‌شود. پیامبر از این اشعار بسیار ناراحت شد و برای تنبیه وی دستور داد که پرچم از دست وی گرفته شود و از مقام فرماندهی معزول گردد. علی علیه السّلام مأمور شد که پرچم را از وی بگیرد و بنا به


[1]. یوسف (12) آیه 92.
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 814
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست