نقلی فرزند آن افسر به مقام فرماندهی منصوب شد و پرچم را از دست پدر گرفت. این افسر، همان «سعد بن عباد» رئیس خزرج بود. این طرز ملاطفت آن هم در برابر دیدگان مردم مکه، تا حدی مردم شکست خورده را امیدوار به عفو عمومی ساخته بود. وانگهی ابو سفیان گروهی را که به خانه خدا و یا منزل وی پناهنده شده بودند، یا درب خانه خود را به روی خود بسته بودند، تأمین داده بود. [1] پیامبر عفو عمومی اعلام میکند
پیامبر، عفو عمومی را به شرح زیر اعلام کرد و گفت: شما مردم، هموطنان بسیار نامناسبی بودید. رسالت مرا تکذیب کردید و مرا از خانهام بیرون ساختید و در دورترین نقطه- که به آنجا پناهنده شده بودم- با من به نبرد برخاستید، ولی من با این همه جرایم شما را بخشیده و بند بردگی را از پای شما باز میکنم و اعلام میکنم: اذهبوا فأنتم الطّلقاء؛ بروید دنبال زندگی خود، همه شما آزادید. [2]
بلال اذان میگوید
وقت نماز ظهر فرا رسید. مؤذن رسمی اسلام، (بلال) بالای بام کعبه رفت و با صدای رسا، ندای توحید و رسالت را در آن مجمع عمومی به گوش همه مردم رسانید. مشرکان لجوج هر کدام سخنی میگفتند. یکی میگفت: خوشا به حال فلانی که مرد و صدای اذان را نشنید. در این میان، ابو سفیان گفت: من در این باره چیزی نمیگویم، زیرا دستگاه خبرگزاری محمد به قدری نیرومند است که میترسم همین ریگهای مسجد او را از گفتوگوی ما باخبر سازند. این پیر خیرهسر- که تا پایان عمر نور اسلام بر دل او نتابید- اطلاع از غیب و اخذ
[1]. واقدی، المغازی، ج 2، ص 835 و بحار الانوار، ج 21، ص 107 و 132. [2]. بحار الانوار، ج 21، ص 107.