ما در جنگ «بدر» دو اسب و در روز «احد» یک اسب بیش نداشتیم اما در این نبرد در انتظار یکی از دو سرنوشت هستیم: یا بر آنها پیروز میشویم و این همان وعدهای است که خدا و رسول به ما داده است و برای وعده او خلافی نیست و یا به شهادت میرسیم و در این صورت به برادران خود ملحق میشویم. این خطابه، روح جهاد را در سپاه اسلام تقویت کرد و آنان به حرکت خود ادامه دادند. هر دو سپاه در نقطهای به نام «شارف» با هم روبهرو شدند، ولی روی مصالح نظامی سپاه اسلام مقداری عقبنشینی کرد و در سرزمین «موته» فرود آمد. جعفر بن ابی طالب که فرمانده لشکر بود، سربازان را به قسمتهای مختلفی تقسیم کرد و برای هر کدام فرماندهی مشخص کرد. حملات و جنگهای تنبهتن آغاز شد. او باید پرچم را به دست بگیرد و حملات سربازان خود را هدایت کند و در عین حال به جنگ و دفاع نیز بپردازد. از رجز و حماسههای او که در موقع حمله بر دشمن خوانده است، شجاعت روحی و رسوخ اراده او در راه هدف کاملا پیدا است. او در موقع حمله چنین میگفت: مسرورم که بهشت موعود نزدیک شده، بهشت پاکیزه که نوشابههای گوارا دارد و در برابر آن نابودی روم نیز نزدیک است ملتی که به آیین توحید کفر ورزیده و علایق و ارتباط آنان از ما دور شده است، من مصمم هستم که هر موقع با آنان رو به رو شدم، ضربت خود را بر آنها وارد سازم. [1] فرمانده اول اسلام، در حملات جانانه خود نبرد شدیدی کرد. هنگامی که خود را در حلقه محاصره دشمن دید، و شهادت خود را قطعی دانست، برای اینکه دشمن از [1]. اینک متن عربی آن را که ابن هشام در سیره، ج 2، ص 378 آورده، در اینجا نقل میکنیم: یا حبّذا الجنة و اقترابهاطیبة و باردا شرابها و الروم روم قد دنا عذابهاکافرة بعیدة أنسابها علیّ إذ لاقیتها ضرابها