من کم است، باید زمینه را آماده ساخت تا دلها به جانب اسلام متوجه شود. اگر برای من امکان داشت، هم اکنون به جانب پیامبرتان میشتافتم. [1] نامه نجاشی به پیامبر
به نام خداوند بخشنده مهربان، نامهای است به سوی «محمد» رسول خدا از «نجاشی». درود کسی که جز او خدایی نیست، درود کسی که مرا به اسلام هدایت کرد، بر شما باد! نامه شما را درباره نبوّت و بشریت حضرت عیسی زیارت کردم. به خدای زمین و آسمان سوگند! آنچه بیان کرده بودید، عین حقیقت است و من هیچ مخالفتی با آن ندارم؛ از حقیقت آیین شما آگاهی یافتم و درباره مسلمانان مهاجر نیز، تا آنجا که مقتضیات ایجاب میکرد، خدمات لازم به عمل آمد و من اکنون با این نامه گواهی میدهم که شما فرستاده خدا و شخص راستگویی هستید که کتابهای آسمانی او را تصدیق میکنند و من در حضور پسر عموی شما (جعفر بن ابی طالب) مراسم اسلام و ایمان و بیعت را انجام دادم. من برای ابلاغ پیام و اسلام خود، فرزندم «رارها» را رهسپار محضر مقدستان کرده و صریحا اعلام میدارم که من جز خود، ضامن کسی نیستم و اگر دستور فرمایید خودم رهسپار خدمت پرفیضتان شوم، درود بر شما، ای پیامبر خدا! [2] نجاشی هدایای مخصوصی برای پیامبر گرامی فرستاد و پیامبر هم بعدا دو نامه دیگر برای نجاشی فرستاد.
ارزیابی نامهنگاری پیامبر اسلام با رهبران جهان
شاید به نظر برخی از متفکران سیاسی آن روز، دعوت جهانی پیامبر از زمامداران وقت نوعی کار خارج از متعارف بود، ولی مرور زمان ثابت کرد که آن حضرت وظیفهای جز این نداشت:
[1]. سیره حلبی، ج 3، ص 279 و الطبقات الکبری، ج 1، ص 259. [2]. تاریخ طبری، ج 2، ص 294 و بحار الانوار، ج 20، ص 392.