گرفته آن را رد کرده است. همچنین، ولادت حضرت عیسی را با تولد حضرت آدم مقایسه و اثبات کرده که اگر پدر نداشتن دلیل بر خدا بودن و یا فرزندی او باشد، آدم ابو البشر نیز چنین بوده است؛ در صورتی که درباره وی چنین عقیدهای وجود ندارد. در پایان نامه، دعوت خود را به لباس پند و اندرز درآورده و از این طریق از ابراز شخصیت و بزرگی خودداری شده است.
گفت و گوی سفیر پیامبر با زمامدار حبشه
سفیر اسلام با تشریفات خاص به حضور زمامدار حبشه رسید و به او چنین گفت: من وظیفه دارم که پیام رهبر خود را برسانم و سرشت پاک شما نیز داوری میکند که به عرایض من بذل عنایت فرمایید. ای زمامدار دادگر حبشه! دلسوزیهای شما درباره مسلمانان مهاجر، فراموش شدنی نیست و این عواطف آنچنان باعث خرسندی ما شده که شما را از خود میدانیم. ما آنچنان به شما اعتماد داریم که گویا از یاران شما هستیم. کتاب آسمانی شما انجیل، گواه محکم و غیر مردود است. این کتاب، دادرس دادگری است که ستم نمیکند و این داور عادل صریحا به نبوت پیامبر ما گواهی میدهد. اگر از این فرستاده جهانی و پیامبر خاتم پیروی کردید، به خیر بزرگی نائل خواهید آمد. در غیر این صورت، مثل شما مثل یهود خواهد بود که آیین مسیح را که ناسخ آیین «کلیم» بود، نپذیرفته و بر دین منسوخ باقی ماندند و سنّت اسلام بسان آیین مسیح، ناسخ و به یک معنا تکمیلکننده شرایع پیشین است. زمامدار دادگر حبشه به سفیر پیامبر اسلام چنین گفت: من گواهی میدهم که «محمد» همان پیامبری است که اهل کتاب در انتظارش هستند و عقیده دارم که همان طوری که حضرت موسی از نبوّت حضرت مسیح خبر داده، مسیح نیز علایم و نشانههای پیامبر آخر الزمان را گزارش کرده است. من حاضرم، نبوت وی را برای عموم مردم اعلام کنم، ولی از آنجا که فعلا زمینه برای این کار آماده نیست و نیروی