مسلمانان آن روز از نظر خواربار در مضیقه عجیبی قرار داشتند. با این حال، از طرف خانوادههای متمکن به سربازان اسلام کمک میشد. موقعی که حفر خندق بر اثر بروز تخته سنگهای عظیمی دچار اشکال میشد، به خود پیامبر متوسل میشدند و پیامبر با ضربههای محکمی آنها را در هم میشکست. طول خندق، با توجه به تعداد کارگران به دست میآید، زیرا شماره مسلمانان در آن روز، بنا به نقل مشهور سه هزار نفر بود [1] و قرار شد که هر ده نفر متصدی حفر چهل ذراع شوند، در این صورت طول خندق دوازده هزار زراع است؛ یعنی نزدیک به پنج و نیم کیلومتر خواهد بود و پهنای آن به قدری بود که سواران چابک نمیتوانستند با اسب از آن عبور کنند. از همین رو، باید ژرفای آن لااقل پنج متر و پهنای آن نیز پنج متر باشد.
جمله معروفی از پیامبر درباره سلمان
هنگام تقسیم افراد، مهاجران و انصار درباره سلمان به تشاجر پرداخته، هر کدام میگفتند که سلمان از ماست و باید همکار ما باشد. پیامبر در این لحظه با سخن خود نزاع را خاتمه داد و فرمود: سلمان منّا أهل البیت. [2] پیامبر شب و روز در کنار خندق به سر میبرد تا کار خندق پایان پذیرد؛ گروه منافق، به بهانههای گوناگونی شانه از کار خالی کرده و گاهی بدون اجازه به منازل خود میرفتند. اما مردان با ایمان، با عزمی استوار مشغول کار بودند و در موقع عذر موجه با کسب اجازه از مقام فرماندهی دست از کار کشیده، با برطرف ساختن عذر، دو مرتبه به سوی کار بازمیگشتند. [3]
[1]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 220 و واقدی، المغازی، ج 2، ص 453. [2]. واقدی، المغازی، ج 2، ص 446 و سیره ابن هشام، ج 2، ص 224. [3]. این جریان، به طور واضح در سوره «نور»، ضمن آیههای 62 و 63 بیان شده است.