این ملت، از ملتهای دیگر بود. بزرگترین سد، در برابر پیشرفت آیین اسلام، همان افسانهها بود و از اینرو پیامبر با تمام قدرت میکوشید که آثار «جاهلیت» را- که همان افسانه و اوهام بود- از میان بردارد. هنگامی که «معاذ بن جبل» را به یمن اعزام کرد، به او چنین دستور داد: و أمت أمر الجاهلیّة إلّا ما سنّه الإسلام و أظهر أمر الإسلام کلّه صغیره و کبیره [1]؛ ای معاذ، آثار جاهلیت و افکار و عقاید خرافی را، از میان مردم نابود کن و سنتهای اسلام را که همان دعوت به تفکر و تعقل است، زنده کن. او در برابر تودههای زیادی از عرب که سالیان درازی افکار جاهلی و عقاید خرافی بر آنان حکومت کرده بود، چنین میگفت: کلّ مأثرة فی الجاهلیة تحت قدمی [2]؛ با پدید آمدن اسلام، کلیه مراسم و عقاید و وسایل افتخار موهوم، محو و نابود گردید و زیر پای من قرار گرفت. اینک برای روشن ساختن ارزش معارف اسلام، نمونههایی را در اینجا میآوریم:
1. آتش افروزی برای آمدن باران
شبه جزیره عربستان، در بیشتر فصول با خشکی رو به رو است. مردم آنجا برای نزول باران، چوبهایی را از درختی به نام «سلع» و درخت زودسوز دیگری، به نام «عشر» گرد میآوردند و آنها را به دم گاو بسته، گاو را تا بالای کوه میراندند. سپس چوبها را آتش زده، به جهت وجود مواد محترقه در چوبهای «عشر» شعلههای آتش از آنها بلند میشد و گاو بر اثر سوختگی شروع به دویدن و اضطراب و نعره زدن میکرد و آنان این عمل ناجوانمردانه را، نوعی تقلید و تشبیه به رعد و برق آسمانی انجام میدادند. شعلههای آتش را به جای برق و نعره گاو را به جای رعد، محسوب میداشتند و این عمل را در بارش مؤثّر میدانستند.
[1]. تحف العقول، ص 25، و سیره ابن هشام، ج 3، ص 412. [2]. سیره ابن هشام، ج 3، ص 412.