جمعیت قرار گرفت. بلافاصله برخاست و لباس جنگ بر تن کرد و خود را آماده نبرد ساخت. نور خرد و فروغ عقل، گاهی بر اثر هجوم احساسات و شور هیجانهای بیاساس، به خاموشی میگراید و از روشن کردن آینده زندگی بازمیایستد. مردی که طرف دار صلح و صفا بود و به همزیستی مسالمتآمیز دعوت میکرد، طوری احساساتی شد که پیش قدم در میدان نبرد گردید. [1] چیزی که جنگ را قطعی ساخت
«اسود مخزومی» مرد تندخویی بود. چشمش به حوضی افتاد که مسلمانان ساخته بودند. پیمان بست که یکی از این سه کار را انجام دهد: یا از آب حوض بنوشد، یا آن را ویران کند و یا کشته شود. او از صفوف مشرکان بیرون آمد و در نزدیکی حوض، با افسر رشید اسلام، حمزه رو به رو گردید. نبرد میان آن دو درگرفت، حمزه با یک ضربت پایش را از ساق جدا کرد. او برای اینکه به پیمان خود عمل کند، خود را کنار حوض کشید تا از آب حوض بنوشد. حمزه با زدن ضربت دیگری او را در میان آب کشت. این جریان جنگ را قطعی ساخت، زیرا هیچ چیزی برای تحریک جمعیّتی بالاتر از خونریزی نیست. گروهی که بغض و کینه گلویشان را میفشرد و دنبال بهانه میگشتند، اکنون بهترین بهانه به دست آنان افتاده، دیگر خود را ملزم به جنگ میبینند. [2]
جنگهای تن به تن
رسم دیرینه عرب، در آغاز جنگ نبردهای تن به تن بود. سپس حمله عمومی آغاز
[1]. سیره ابن هشام، ج 1، ص 623 و بحار الانوار، ج 19، ص 224. [2]. تاریخ طبری، ج 2، ص 147- 148.