عملی سازند. ابو لهب از آن میان برخاست و گفت: زنان و فرزندان بنی هاشم در داخل خانه هستند، ممکن است در این جریان به آنها آسیبی برسد. گاهی گفته میشود که علت تأخیر آنان این بود که میخواستند پیامبر را در روز روشن، در برابر دیدگان بنی هاشم بکشند تا افراد قبیله ببینند که قاتل او فردی مشخص نیست. سرانجام تصمیم گرفتند که بامدادان در هوای روشن نقشه را عملی سازند. [1] پردههای تیره شب، یکی پس از دیگری عقب رفت؛ صبح صادق سینه افق را شکافت. شور و شوق عجیبی در مشرکان پدید آمد. آنان چنین میپنداشتند که به زودی به هدف خود میرسند، در حالی که دستها به قبضه شمشیر بود با شور و شوق خاص وارد حجره پیامبر شدند. در این حال، علی سر از بالش برداشت و برد سبز رنگ را کنار زد و با کمال خون سردی فرمود: چه میگویید؟ گفتند: محمد را میخواهیم و او کجاست؟ فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید، او اکنون در خانه نیست». چهره مأموران از شدت غضب و خشم برافروخته شده بود و خشم گلوی آنها را میفشرد و از اینکه تا صبحگاهان صبر کرده بودند پشیمان بودند و ابو لهب را مقصر میدانستند، زیرا وی مانع از حمله شبانه شده بود. قریش از اینکه توطئه آنان نقش بر آب شده و با شکست روبهرو شده بودند، سخت عصبانی بودند و با خود فکر میکردند که در این مدت کم، محمد نمیتواند از محیط مکّه بیرون برود: به ناچار یا در خود مکّه پنهان شده و یا در راه مدینه است. از این رو، مقدمات دستگیری او را فراهم آوردند.
پیامبر در غار «ثور»
آنچه مسلّم است اینکه پیامبر نخستین شب هجرت و دو شب پس از آن را با
[1]. اعلام الوری، ص 39 و بحار الانوار، ج 19، ص 50.