به فرض که «محمد» از برگزیدگان آسمانی نبود، اما هرگز نمیتوان کاردانی و خردمندی او را انکار کرد. آیا هیچ خردمندی دست به چنین کاری میزند؟! هوشمندی که میبیند صفوف پیروانش روز به روز فشردهتر و شکاف در صفوف دشمن بیشتر میشود، آیا در چنین موقع کاری میکند که دوست و دشمن را به وی بدبین سازد؟ آیا شما باور میکنید، کسی که تمام مناصب و ثروت قریش را، در راه آیین توحید ترک گفته بود، نمیتواند بار دیگر مروّج آیین شرک و بتپرستی شود. ما هرگز درباره فردی مصلح و سیاست مداری معمولی چنین احتمالی نمیدهیم؛ چه رسد به پیامبر خدا.
قضاوت خرد درباره این داستان
1. آموزگاران و معلمان الهی به حکم عقل، پیوسته با نیروی عصمت از انجام هرگونه خطایی محفوظند و اگر بنا شود آنان نیز در امور دینی دچار اشتباه و خطا شوند، اعتقاد مردم به سخنان آنان از بین میرود. بنابراین، باید چنین داستانهای تاریخی را با عقاید منطقی و محکم خود بسنجیم و متشابهات و ابهامهای تاریخ را حل کنیم. به طور مسلم، عصمت «محمد» در تبلیغ آیین آسمانی، مانع از پیش آمدن چنین حوادثی است. 2. پایه افسانه این است: «پیامبر در انجام وظیفهای که خدا بر دوش وی گذاشته، خسته شده بود و انحراف و دوری بتپرستان بر وی سنگین میآمد؛ دنبال چارهای بود که راهی برای اصلاح وضع آنها پیش بگیرد.» ولی به حکم خرد، پیامبران باید بیش از حد صابر و بردبار باشند. در تحمل و شکیبایی، ضرب المثل عام و خاص گردند و هرگز فرار از جبهه را در سر نپرورانند.