آسمان را بر سر آنها بکوبد، این باشد که سنگهای آسمانی، آنها را نابود سازد، این درخواست با هدف اعجاز تطبیق ننموده و مصداق روشن نقض غرض خواهد بود. در پایان از تذکر این نکته ناگزیریم و آن اینکه پیامبر بر خلاف پندار استدلالکننده، هرگز خود را عاجز و ناتوان معرفی نکرد، بلکه او با جمله: سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا [1]؛ منزه است خدایم، من بشری پیامآور بیش نیستم. دو مطلب را رسانید. 1. تنزیه خدا: او با جمله «منزه است پروردگار من» خدا را از هر نوع عجز و ناتوانی و رؤیت و مشاهده، پیراسته ساخت و او را بر انجام هر نوع کار ممکن، توانا دانست. 2. محدودیت قدرت پیامبر: او با جمله: «من بشر پیامآوری بیش نیستم» میرساند که او مأموری بیش نیست و مطیع فرمان خداوند است، هرچه او بخواهد آن را انجام میدهد و کار در دست خدا است و چنان نیست که پیامبر بتواند به اراده خود در برابر هر درخواستی تسلیم گردد. به عبارت دیگر، آیه در مقام پاسخ، پس از تنزیه خدا از عجز و ناتوانی، رؤیت و مشاهده روی دو کلمه (بشر و رسول) تکیه کرده است و هدف این است که اگر شما این کارها را از من میطلبید، از آن نظر که من بشرم، این درخواست، درخواست صحیحی نیست، زیرا چنین اموری به قدرت الهی نیازمند است و از حدود قدرت بشر بیرون میباشد و اگر درخواست شما از این نظر است که من پیامبرم، پیامبر مأموری بیش نیست، آنچه خداوند دستور فرماید، آن را انجام میدهد، از خود اراده و خواستی ندارد.
انگیزه سرکشی سران قریش
این قسمت یکی از نقاط بحثانگیز تاریخ اسلام است؛ زیرا انسان با خود فکر