حس و تجربه و آزمایش، آنان را به آن رهبری نمیکند و از وجود چنین موجوداتی گزارشی نمیدهد، زیر چاقوی تشریح خود، یک چنین موجودی را نمیبینند، یا در آزمایشگاهها اثری از این موجودات مشاهده نمیشود، منکر شدهاند و در نتیجه چون ابزار فعلی شناخت (حس و تجربه) آنان را به سوی آنها هدایت نمیکند، پس به ناچار وجود خارجی ندارد. این طرز تفکر، بسیار محدود، ناقص و آمیخته با غرور است و در آن «عدم وجدان» به غلط «عدم وجود» را نتیجه داده است و چون با ابزار فعلی به حقایقی- که دانشمندان خداپرست معتقدند- نمیرسند، نتیجه میگیرند که پس همه آنها بیاساس است. بیتردید مادیها به حقیقت گفتار دانشمندان خداپرست (حتی در مسأله اثبات صانع تا چه رسد به عوامل دیگر مافوق طبیعت) پی نبردهاند و هرگاه در محیط مناسب، دور از غرض و تعصب، هر دو گروه به گفتوگو بپردازند؛ تصور میرود که فاصله مادی و الهی به زودی از بین برود و این اختلاف که دانشمندان را به دو گروه تقسیم کرده است، برداشته شود. خداپرستان، دهها گواه و دلیل قطعی بر وجود خدا اقامه و ثابت کردهاند که همین علوم طبیعی ما را به خالق دانا و توانا هدایت میکند و همین نظام شگفتانگیز که در درون و برون تمام موجودات مادی حکمفرماست؛ دلیل قاطع بر وجود پدیدآورنده این نظام است و تمام جهان مادی از «کهکشان» تا «اتم» روی قوانین منظم و مرتبی پیش میروند و هیچگاه طبیعت کور و کر نمیتواند مبتکر و پایهگذار این نظام بدیع گردد و این همان برهان «نظم هستی» است که اساس دهها کتاب و نوشته است که از طرف دانشمندان خداپرست منتشر شده است و از آنجا که «برهان نظم» برای عموم طبقات مفهوم و قابل استفاده است؛ در نوشتههای عمومی غالبا روی همین دلیل تکیه شده و هر کس از طریقی آن را پرورانده است و دلیلهای دیگر که چندان جنبه عمومی ندارند، در کتابهای فلسفی و کلامی به طور مشروح از آنها بحث شده است.