کوشش سرشت این بذرهای صالح و پاک در دل انسان شروع به رشد میکند، ولی خواهناخواه زندگی اجتماعی در شجره وجود او، انحرافهایی را پدید میآورد؛ مثلا غریزه کار و کوشش، به صورت حرص و طمع، حب سعادت و بقا در لفافه خودخواهی و جاهطلبی و نور توحید و بندگی در لباس بتپرستی جلوه میکند. در چنین هنگامی، مربیان الهی با نور وحی و برنامه صحیحی شرایط رشد و نمو را فراهم میسازند و انحرافها و تجاوزهای غرایز را تعدیل میکنند. امیر مؤمنان در بخش پیش فرمود: «آفریدگار، در آغاز آفرینش پیمانی به نام آفرینش یا میثاق خلقت و فطرت گرفت». مقصود از این پیمان آفرینش چیست؟ مقصود این است: خداوندی که غرایز مفید را آفرید، با آمیختن سرشت انسانها با دهها اخلاق پسندیده، از آنها پیمان فطری گرفت که پیرو غرایز و اخلاقیات نیک باشند. اگر دادن چشم، نوعی پیمانگیری از انسان است که در چاه نیفتد، همچنین دادن حس خداشناسی، دادگری و ... پیمانگیری است که خداشناس و دادگر شود. وظیفه پیامبران این است که مردم را وادار کنند که به پیمان خلقت عمل کنند و پردههایی را که احیانا به روی فطرت سایه میافکند، پاره کنند. از این لحاظ میگویند که اساس شرایع آسمانی را امور فطری تشکیل میدهند. تو گویی کوهسار وجود انسان، بسان کوهی است که در دل آن سنگهای قیمتی و ذرات طلایی نهفته گردیده است. همچنانکه، در نهاد انسانی فضایل، علوم، معارف و اخلاق به صورت گوناگونی نهفته شده است. وقتی پیامبران و متخصّصان روانی، در کوهسار روان ما غور میکنند؛ در حالی که میدانند روان ما با یک سلسله صفات عالی، روحیات و احساسهای پاک، عجین گردیده است؛ با تعالیم و برنامههای خود، او را به مقتضای فطرت بازمیگردانند. احکام فطرت و وجدان را برای او بازگو میکنند و او را به صفات و شخصیتی که در خود او نهفته است متوجه میسازند.