زنده را بر عهده دارند، به نحو احسن انجام وظیفه میکنند. اگر کمی قدم فراتر نهید و دستگاه شگفتانگیز عالم جانداران را در نظر بگیرید، خواهید دید که با عواملی مجهز گردیده که آن را به سرحد کمال میرساند. هرگاه ما بخواهیم این موضوع را در قالب مسائل علمی بریزیم، باید گفت: «هدایت تکوینی» که نعمت و فضل عمومی دستگاه آفرینش است، شامل حال تمام موجودات جهان اعم از نبات، حیوان و انسان است. قرآن، این راهنمایی تکوینی را جمله الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی؛ هر موجودی را آفریده و راه زندگی را به او آموخت، بیان کرده و میرساند که تمام موجودات جهان، از «اتم» تا کهکشان از این فیض عمومی بهرهمند میباشند و خداوند پس از تقدیر و اندازهگیری موجود، راه تکامل و پرورش را نشان داده و عواملی را برای تربیت و پیش روی هر یک به کار برده است. این همان «هدایت عمومی تکوینی» است که بدون استثنا در جهان خلقت حکم فرما است. آیا همین هدایت فطری و تکوینی برای موجودی مثل انسان- که گل سرسبد موجودات است- کافی میباشد؟ به طور مسلم، چنین نیست؟ زیرا انسان غیر از زندگی مادی، زندگانی دیگری دارد که اساس حیات واقعی او را تشکیل میدهد؛ هرگاه انسان مانند جهان نباتات و حیوانات فقط یک زندگانی مادی و خشکی داشته باشد، عوامل مادی برای تکامل او کافی است. در صورتی که انسان، دو نوع زندگانی دارد که تکامل هر دو، رمز سعادت و تعالی اوست. انسان ساده نخستین غارنشین پاک فطرت که کوچکترین انحرافی در خلقت او رخ نداده بود، به اندازه انسان اجتماعی نیاز به تربیت نداشت، ولی هنگامی که بشر گام فراتر نهاد و زندگی دسته جمعی آغاز کرد و فکر تعاون و همکاری در زندگیاش حکم فرما شد؛ انحرافهایی- که لازمه تصادمات و برخوردهای اجتماعی است- در روح او پدید آمد و خویهای زشت و افکار غلط، افکار فطری را عوض کرده و اجتماع را از توازن و تعادل، بیرون برد. این انحرافها، خالق جهان را بر آن داشت که