ابن هشام [1] مینویسد: رجال یهود، جامعه عرب بتپرست را با نزدیک شدن ظهور پیامبر عربی- که کاخ بتپرستی را ویران خواهد نمود- تهدید میکردند. این سخنها، دورنمای سپری گشتن دوران بتپرستی را در نظر آنان مجسم میساخت. تا آنجا که برخی از قبایل بر اثر تبلیغات قبلی یهود، موقع دعوت پیامبر به اسلام گرویدند و یهود بر اثر عللی که خواهد آمد، در کفر خود باقی ماندند و آیه زیر در این باره است که میفرماید: و چون کتاب آسمانی قرآن از نزد خدا برای هدایت آنها آمد، با وجودی که کتاب [تورات] ایشان را تصدیق میکرد و با آنکه خود آنان، پیش از بعثت رسول انتظار پیروزی به واسطه ظهور خاتم پیامبران بر کافران را داشتند؛ آنگاه که آمد و با مشخصات شناختند که همان پیامبر موعود است، باز کافر شدند و از نعمت وجود او ناسپاسی کردند که خشم خدا بر گروه کافر باد. [2] پایههای بتپرستی میلرزد
در یکی از اعیاد «قریش» حادثه غریبی اتفاق افتاد و در نظر افراد دقیق، زنگ خطر انقراض حکومت بتپرستان به صدا درآمد. روزی که بتپرستان دور بتی گرد آمده بودند و پیشانیها را در برابر آن به خاک میساییدند؛ چهار نفر از سران آنان که به علم و دانش معروف بودند، کردار آنان را نپسندیده، در گوشهای با هم سخن گفتند. از جمله سخنان آنان این بود که قوم ما از طریق ابراهیم منحرف شدند، این سنگی که گروه ما دور آن میگردند، نمیشنود، نمیبیند و سود و ضرری نمیرساند. [3]
[1]. سیره ابن هشام، ج 1، ص 225. [2]. وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ «بقره (2) آیه 89». [3]. ما حجر نطوف به لا یسمع و لا یبصر و لا یضر و لا ینفع! «سیره ابن هشام، ج 1، ص 222- 223».