نیست که بعدا خدیجه، چگونه او را خریده است. مؤلف حیاة محمد میگوید: پیامبر از مرگ فرزندان خود بسیار متأثر بود و برای آرامش خود از خدیجه درخواست کرد که او را بخرد. سپس رسول خدا او را آزاد کرد و به فرزندی برگزید. [1] ولی بیشتر میگویند: «حکیم بن مزاحم» وی را برای عمهاش «خدیجه» خرید و به هنگام ازدواج با پیامبر، خدیجه او را به حضرتش بخشید. وی از هر نظر، جوان پاک و باهوشی بود، لذا مورد مهر رسول گرامی قرار گرفت و خدیجه نیز او را به پیامبر بخشید. پس از مدتی، پدر «زید» پرسان پرسان، جای فرزند خود را به دست آورد و از پیامبر خواست که اجازه دهد او با پدر خود به سرزمین خویش بازگردد. پیامبر او را در رفتن به سرزمین خود و ماندن در «مکّه» مخیّر نمود. مهر و عواطف رسول خدا سبب شد که زید محضر پیامبر را ترجیح دهد و پیش او بماند. روی این جهت، حضرت او را آزاد کرده و پسر خود نیز خواند و برای او «زینب» دختر جحش را گرفت. [2] آغاز اختلاف میان بتپرستان
بعثت پیامبر گرامی اختلاف عمیقی میان قریش پدید آورد، ولی نشانههای اختلاف از دیرزمانی ریخته شده بود. پیش از بعثت، عدهای تنفر و انزجار خود را به کیش عرب ابراز داشتند و پیوسته در گوشه و کنار سخن از ظهور پیامبر عربی در میان بود که به همین زودی طلوع میکند و آیین یکتاپرستی را زنده میکند. جامعه یهود میگفتند: ما پیرو آیین او خواهیم شد، زیرا شالوده آیین ما با آیین وی یکی است. با نیروی او تمام بتان را شکسته و کاخ بتپرستی را ویران خواهیم ساخت.
[1]. حیاة محمد، ص 203. [2]. الاصابة، ج 1، ص 545 و اسد الغابه، ج 2، ص 224.