1. ثوبیه: کار کنیز «ابو لهب» که چهار ماه پیامبر را شیر داده بود، تا آخرین لحظههای عمرش مورد تقدیر رسول خدا و همسر پاکش (خدیجه) بود. وی قبلا حمزه، عموی پیامبر را نیز شیر داده بود. پس از بعثت، پیامبر کسی را فرستاد تا او را از «ابو لهب» بخرد. وی امتناع ورزید، امّا تا آخر عمر از کمکهای پیامبر بهرهمند بود. هنگامی که پیامبر اکرم، از جنگ خیبر برمیگشت، از مرگ او آگاه شد و آثار تأثر در چهره مبارکش پدید آمد. از فرزند او سراغ گرفت تا در حقّ او نیکی کند، ولی خبر یافت که او زودتر از مادر خود فوت کرده است. [1] 2. حلیمه: دختر «ابی ذؤیب» که از قبیله «سعد بن بکر بن هوازن» بوده است و فرزندان او عبارت بودند از: عبد اللّه، انیسه و شیماء. آخرین فرزند او از پیامبر اکرم پرستاری نیز کرده است. رسم اشراف عرب این بود که فرزندان خود را به دایهها میسپردند و دایگان معمولا در بیرون شهرها زندگی میکردند تا کودکان را در هوای صحرا پرورش دهند تا رشد و نموشان کامل و استخوانبندی آنها محکمتر شود و ضمنا از بیماری وبای شهر «مکّه» که خطر آن برای نوزادان بیشتر بود، مصون بمانند و زبان عربی را در یک منطقه دست نخورده فراگیرند. در این قسمت دایگان قبیله «بنی سعد» مشهور بودند. آنها در موقع معیّنی به مکّه میآمدند و هر کد ام نوزادی را گرفته همراه خود میبردند. چهار ماه از تولد پیامبر اکرم گذشته بود که دایگان قبیله بنی سعد به مکّه آمدند و آن سال، قحطسالی عجیبی بود، از این نظر به کمک اشراف بیش از حد نیازمند بودند. برخی از تاریخنویسان میگویند: هیچ یک از دایگان حاضر نشد به محمّد شیر دهد، زیرا بیشتر طالب بودند که اطفال غیر یتیم را انتخاب کنند تا از کمکهای پدران آنان بهرهمند شوند و نوعا از گرفتن طفل یتیم سرباز میزدند. حتی حلیمه نیز این بار از قبول او سرباز زد، ولی چون بر اثر ضعف اندام، هیچ کس طفل خود را به او نداد؛ [1]. بحار الانوار، ج 15، ص 384 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 119.