سرپرستی «محمد» به او واگذار شده بود؛ با عشق و علاقه زاید الوصفی، 42 سال تمام، پروانهوار به گرد شمع وجود وی گشت و از بذل جان و مال در حراست و حفاظت او دریغ ننمود. در اشعاری که درباره برادرزاده خود سروده، گاهی از او به نام «محمد» و گاهی به نام «احمد» اسم برده است و این خود حاکی از آن است که در آن زمان یکی از نامهای معروف وی همان «احمد» بوده است. در اینجا برخی از اشعار وی را که در آنها پیامبر، به نام «احمد» نامیده شده است، میآوریم: - آنچه که امروز «احمد» میگوید، نور است و در روز رستاخیز پاداش است. [1] - دشمن میگوید: سخنان احمد، بیهوده و نسب او پائین است. [2] - حقا که احمد به سوی آنان با آیین حق آمد و آیینی دروغ، نیاورده است. [3] - کسانی که بر احمد ستم کردهاند، خواستند او را بکشند، ولی برای این کار رهبری نداشتند. [4] دوران شیرخوارگی پیامبر
نوزاد قریش فقط سه روز از مادر خود شیر خورد و پس از او، دو زن دیگر به افتخار دایگی پیامبر نائل شدهاند:
[1]. إن یکن ما اتی به احمد الیومسناء و کان فی الحشر دینا [2]. و قوله لأحمد: انت امرئخلوف الحدیث ضعیف النسب [3]. و إن کان أحمد قد جاءهمبحقّ و لم یأتهم بالکذب [4]. أرادوا قتل أحمد ظالموهو لیس بقتلهم فیهم زعیم و در اشعار دیگری که محققان بزرگ تاریخ و حدیث آنها را به «ابو طالب» نسبت دادهاند؛ وی نیز برادرزاده خود را به لفظ «احمد» نامبرده است، ولی در دیوان او موجود نیست. آنچه که اکنون نقل کردیم، همه را از دیوان وی صفحات: 19، 25، 29 گرفتهایم. «ر. ک: جعفر سبحانی، احمد، موعود انجیل، ص 101- 107 و همو، مفاهیم القرآن».