گرفته و آنگاه دسته جمعی عوض این که سراغ جمع دانه بروند؛ همگی به سوی این سنگریزهها هجوم آورده و با منقارهای خود برداشته، مانند یک ارتش سربازان ابرهه را سنگباران کردند؟ آیا با این وضع میتوان تمام جریان را عادی و طبیعی دانست؟ اگر ما حاضریم بخشی از این حادثه را، از طریق عوامل غیبی و اراده نافذ الهی تفسیر کنیم؛ دیگر چه نیازی است که گوشهای از آن را طبیعی جلوه دهیم و دنبال توجیهات برویم. 2. حیوانات ذرهبینی و به اصطلاح «میکروب» دشمن انسان، در آن روز با کسی قوم و خویشی نداشتند؛ مع الوصف چگونه این دشمن، تنها متوجه سپاهیان ابرهه شدند و به کلی مکّیان را فراموش کردند؟ تاریخهایی که فعلا در دست داریم، همگی میگویند که تمام تلفات متوجه سپاهیان ابرهه بوده و در این حادثه، کوچکترین صدمهای به قریش و ساکنان عربستان وارد نگردید. در صورتی که آبله و حصبه از امراض سرایتکننده است و عوامل مختلف طبیعت آن را از نقطهای به نقطه دیگر منتقل میسازد و سرانجام گاهی کشوری را از پای در میآورد. آیا با این وضع میتوان جریان را یک حادثه عادی شمرد؟ 3. اختلاف این توجیه کنندگان در جنس میکرب، خود بیشتر مطلب را متزلزل میسازد، گاهی میگویند: میکرب وبا و احیانا بیماری حصبه و آبله در صورتی که ما برای این اختلاف، یک مدرک صحیح و معتمد پیدا نکردهایم؛ فقط میان مفسران، «عکرمه»- که خود او در میان دانشمندان مورد گفتوگو است- این احتمال را داده و در میان تاریخنویسان، «ابن اثیر» این احتمال را به صورت قول ضعیف نقل کرده و فورا به رد آن پرداخته است. [1] از همه عجیبتر، تفسیری است که مؤلف کتاب حیاة محمد، دکتر هیکل وزیر فرهنگ سابق مصر، در تشریح داستان اصحاب فیل آورده است. وی پس از آن که [1]. الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 263.