2) طلاق زنى كه به سنّ يائسگى
رسيده، يعنى اگر قرشى باشد، 60 سال و اگر غير قرشى باشد، 50 سالش كامل شده باشد.
3)
طلاق زنى كه رابطه زناشوئى مطلقا (از پس و پيش) واقع نشده باشد.
4)
طلاق خلعى و مبارات، به تفصيلى كه خواهد آمد.
5)
طلاق سوّم در بانوان و طلاق دوّم در كنيزان، به تفصيلى كه بيان خواهد شد.
(مسأله
1794) طلاق رِجعى، به طلاقى گفته مىشود كه در آن تا هنگامى كه زن در حال
عدّه است، مرد حقّ بازگشت داشته باشد.
(مسأله
1795) اگر كسى زنش را طلاق دهد، وسپس رجوع كند و دوباره طلاق دهد، مانعى
ندارد، اگرچه در بين رابطه زناشوئى واقع نشود.
(مسأله
1796) دو طلاق در يك پاكى مانعى ندارد، اگرچه بهتر آن است كه پس از بازگشت
منتظر شود تا زن رِگل شود و طلاق دوّم را پس از پاك شدن اجرا كند. و بهتر از آن
اينست كه پس از بازگشت با او رابطه زناشوئى برقرار كند، سپسمنتظر شود كه رِگل شود
و طلاق دوّم را پس از پاك شدنش اجرا نمايد. همچنين است طلاق سوّم.
(مسأله
1797) مردى كه زنش را سه بار طلاق دهد، ديگر نمىتواند به او برگردد، مگر
هنگامى كه مرد ديگرى با او ازدواج كند، پس اگر طلاقش بدهد،)
وعده او سپرى شود، بر شوهر نخستين حلال مىشود.
(مسأله
1798) در مسأله فوق، فرق نمىكند كه پس از طلاق اول و دوّم در عدّه رجوع
كرده باشد، يا پس از انقضاى عدّه با عقد جديد ازدواج نموده باشد.
(مسأله
1799) مرد دوّمى كه مُحَلّل واقع مىشود، يعنى زن سه طلاقه را بر شوهر
قبلى حلال مىكند، با سه شرط او را بر شوهر اوّلش حلال مىكند: