اسم الکتاب : « اسم مستأثر» در وصيت امام و زعيم اكبر المؤلف : محمدى گيلانى، محمد الجزء : 1 صفحة : 10
تابناك مى سازند، كه به قول حافظ:
لطيفهاى است نهانى كه عشق از آن خيزد
كه نام آن نه لب لعل و خط زنگارى است
جمال شخص نه چشم است و زلف وعارض و خال
هزار نكته در اين كار و باردلدارى است.
اين لطيفه نهانى است كه كلمات آهنگدار از آن در سخن آفرينان موج مىزند و تركيباتى از سخن پرمحتوا ساخته مىشود و باز به قول حافظ:
هر مرغ فكر كز سر شاخ سخن پريد
بازش ز طرّه تو به مضراب مى زدم
با دام طرّه همين لطيفه شكار مىشود، و در قفس نثر يا نظم و غزل مىافتد و با آوا به دلستانى مىنشيند.
و اين لطيفه نهانى است؛ گاهى نوآفرينى مى كند، و معانى نوآفريده را در لباس زيباى كلمات موزون آنها مىآرايد، و ترصيع كلمات به آن معانى نو جلوه مىبخشد، و متقابلًا طراوت و تازگى معانى نيز به آن كلمات جاذبه و دلستانى عطا مىكند، و مآلًا شاهد سخن در محفل زيبارويان بلاغت و فصاحت، سرافراز و مورد توجه خاص شده همگان همنگاه به تماشاى آن خيره ميشوند تو گوئى سبوى عشق است كه اين تشنه كامان به قصد نوشيدن آن در مسابقهاند نى غلط گفتم «سبو بشكن كه جوئى نى سبوئى» بلكه هر قطره و نقطهاى از آن خال لب دوست و چشم بيمار اوست كه صاحب دل را گرفتار مىكند:
من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم
چش--- م بيمار تو را ديدم و بيمار شدم
و استماع آن، آه دردمندان عشق و ناله شوريدگان حق را كه با صداى آشنا آشنائى دارند، چند برابر مىكند و بسا كه سماع بيتى يا نثرى از اين طراز، شوريده گرفتار عشق را بيجان كرده و طاير روحش را از قفس تن پرانده است و انگار كه در اين سماع، آواى آسمانى «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ» به گوش جان وى رسيده كه راضيةً مرضية بسوى پروردگار به طيران در آمده و بارها خوانده يا شنيدهايد: «