responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 141

ندارم غیر از اینکه آنجا وقتی میروی در باغستانها، طوطیها را که میبینی، فقط بگو که شما هم یک نفری از خودتان، یکی که هم جنس شماست اینجا نزد من در قفس است و شرح حال مرا برای آنها بازگو کن، من سفارش دیگری ندارم، آنوقت اگر آنها پیغامی داشتند پیغامشان را برای من بیاور. او رفت و سفرش را انجام داد و بعد برای اینکه پیغام طوطی را رسانده باشد رفت در جنگلی که طوطی خیلی زیاد بود و در مقابل طوطیها ایستاد و حرفش را زد که بله من طوطیای دارم اینچنین و وضعش اینطور است و من یک قفسی این گونه برایش تهیه کردهام و وقتی خواستم بیایم چنین پیغامی داد، حالا اگر شما پیغامی دارید بگویید. میگوید تا این را گفتم دیدم تمام این طوطیها مثل اینکه ناگهان سکته کردند و مردند، از روی درختها افتادند روی زمین. ای بابا این چه کاری بود من کردم، باعث مرگ هزارها طوطی شدم! وقتی که برگشت و سوغاتیها را آورد، به طوطی رسید، طوطی گفت: آیا پیغام مرا رساندی؟

گفت: بله رساندم ولی خیلی بد شد. گفت: چه شد؟ گفت: تا گفتم، همه آنها یکجا مردند. این هم تا شنید، همان جایی که بود همانطور از غصه افتاد و مرد. عجب کاری! باز یک مرگ دیگری! غصهاش افزون شد چون طوطی عزیزش مرد، ولی دیگر کاری نمیشد کرد، پای طوطی را گرفت و آن را از قفس بیرون انداخت. تا انداخت بیرون، طوطی پرواز کرد و رفت. معلوم شد آن درس بوده، گفتند تو اگر میخواهی از این قفس آزاد شوی باید بمیری.

بمیرای دوست قبل از مرگ اگر میزندگی خواهی

که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما

موتوا قَبْلَ انْ تَموتوا [1].


[1] بحارالانوار، ج 69/ ص 317

اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 141
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست