responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : درس‌های اسفار ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 266

و منهم من قال: إنّ هذه الأشیاء کانت فی الأزل تتحرک بطباعها حرکة غیرمنتظمة فأعانها الباری طبیعتها فأخرجها من لا نظام إلی نظام.

و منهم من قال: إنّ القدیم هو الظلمة أو الهاویة [1] أو خلأ غیر متناه لم یزل ساکناً ثمّ حرّک.

و منهم من قال بالخلیط [2] الّذی یقول به انکساغورس و ذلک لأنهم قالوا إنّ القوة قبل الفعل کما فی البزور و النطف و فی جمیع ما یصنع.

فنقول: إنّ الحال فی الامور الجزئیة من الکائنات الفاسدة کالحال فی المنی و الإنسان من أنّ للقوة المخصوصة تقدماً علی الفعل بالزمان و التقدم بالزمان غیر معتدّ به، ثمّ القوة مطلقاً متأخرة عن الفعل بوجوه التقدم فإنها لاتقوم بذاتها بل یحتاج إلی جوهر تقوم به، و ذلک الجوهر یجب أن یکون بالفعل فانه ما لم یصر بالفعل لم یکن مستعدّاً لشیء؛ فإنّ ما لیس موجوداً مطلقاً لیس ممکناً أن یقبل شیئاً. ثمّ إنّ فی الوجود أشیاء بالفعل لم یکن و لایکون بالقوة أصلا کالأول تعالی و العقول الفعالة [3]. ثمّ القوة تحتاج إلی فعل یخرجها إلی الفعل و لیس ذلک الفعل مما یحدث فإنه یحتاج إلی مخرج آخر [4] و ینتهی لا محالة إلی موجود بالفعل لیس بمحدث کما بین فی تناهی العلل [5]. و ایضاً فإنّ الفعل یتصوّر بذاته و القوة یحتاج تصوّرها إلی تصوّر الفعل [6]. و أیضاً فإنّ الفعل قبل القوة بالشرف و الکمال


[1]. اینها تعبیرات کنایی است.

[2]. همانطور که حاجی هم در حاشیه گفته است اینکه مرحوم آخوند «نظریه خلیط» را در ردیف سایر اقوال شمرده است خالی از اشکال نیست. نظریه خلیط یک نظریه قدیمی یونانی است که معتقد است که به عدد انواع موجودات، عنصر وجود دارد و در هر شیء همه عناصر وجود دارد. مثلًا در انسان، گوسفند و یا طلا همه عناصر وجود دارد ولی در هر موجودی یک عنصر بروز دارد و عناصر دیگر در خفا هستند. هرچه در انسان هست در گچ دیوار هم هست، ولی در گچ، گچ ظهور دارد و در انسان عنصر خاصی که نام آن را انسان گذاشتهاند ظهور دارد. این را «نظریه خلیط» میگویند. مرحوم آخوند میگوید این نظریه به نحوی قائل است که قوه بر فعلیت تقدم دارد چون میگوید همه چیز در همه چیز به نحو بالقوه وجود دارد.

[3]. میگوید ما قوه بدون فعلیت نداریم ولی فعلیت بدون قوه داریم.

[4]. قوه، برخلاف فعلیت، پس از آنکه حادث شد نیاز به علتی دارد که آن را به فعلیت برساند.

[5]. هر قوهای احتیاج به فعلیتی دارد که آن را از قوه به فعلیت خارج کند. اگر خود آن فعلیت هم طبیعی و مقرون به قوه باشد، نیاز به فعلیت دیگری دارد، که در نهایت به علت نخستین منتهی میشود که در مبحث مربوط به «محرک اول» درباره آن بحث کردیم.

[6]. در آینده خواهد آمد که امکان استعدادی، چیزی شبیه «معنای حرفی» است و جز به تبع فعلیت قابل تصور نیست، در حالی که فعلیت «معنای اسمی» و قابل تصور است. این، جهت دیگری برای شرف فعلیت بر قوه است.

اسم الکتاب : درس‌های اسفار ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 266
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست