جوهریه اجسام را استخراج نموده و صراحتا اظهار میدارند که در این ترکیبات مستخرجه از عملیات شیمیایی ابدا حضور و وجود خدا را نمیتوان مشاهده و ادراک کرد، و از طرف دیگر «حکمای الهی» در میان یک توده کتب قدیمه و نسخههای خطی که از گرد و غبار پوشیده شدهاند نشسته و در حالتی که لاینقطع با کمال شوق و رغبت به کنجکاوی و تفتیش محتویات آن کتب و بحث و تحقیق و ترجمه و استنساخ و نقل و استعلام یک سلسله آیات مذهبی و احادیث مختلفه بوده و به عقیده خود با رفائیل فرشته همصدا گردیدهاند اظهار میکنند که از مردمک چشم چپ تا مردمک چشم راست پدر جاودانی شش هزار فرسنگ است.»
از کتاب مجموعه لاهوتیه قدّیس توماس اکوینی [1]- که او را بزرگترین حکیم قرون وسطی و مظهر کامل حکمت اسکولاستیک [2] خواندهاند و کتب او نزدیک چهار صد سال فلسفه رسمی حوزههای علمی و دیانتی اروپا بوده- نقل شده که قسمتی را به این بحث اختصاص داده است: «آیا چند فرشته ممکن است در نوک سوزن جا بگیرد؟».
دکتر شبلی شمیل در جلد دوم مجموعه فلسفة النشوء و الارتقاء در مقالهای که تحت عنوان «القرآن و العمران» نگاشته میگوید:
«فلسفه در میان مسلمین در نهضت اوّلی خود به اقصی درجات ترقی کرد ولی در میان مسیحیان در اولین برخورد محو و نابود گشت و جمیع مباحث آن به استثنای مباحث مربوط به «لاهوت مسیحی» تحریم شد.»
در دوره جدید، حکمای الهی بزرگی از قبیل دکارت و پیروانش پیدا شدند ولی این دانشمندان هم موفق نشدند که یک فلسفه الهی قوی و قانع کنندهای به وجود آورند.
مسلّماً اگر حکمت الهی همان پیشرفتی که در میان مسلمین کرد در اروپا کرده بود اینهمه رشتههای فلسفی متشتّت و متفرق به وجود نمیآمد، نه میدان برای خیالبافی سوفسطائیان باز میشد و نه برای اظهار نخوت و غرور مادیین، و بالاخره نه