جدیده، مقارن با پیدایش علوم حسی و تجربی، فلسفه مادی اروپا رونق گرفت. ولی حقیقت امر این است که تجدد علمی اخیر اروپا در اثر تکان سختی که به افکار داد و مسلّمات چند هزار ساله بشر را در مورد فلکیات و طبیعیات باطل شناخت، دهشت و حیرت و تشتّت فکری عجیبی ایجاد کرد.
هر چند این تحول در مورد مسائل حسی یا حدسی بود، ولی قهراً افکار را در مورد مسائل تعقلی و نظری و همچنین در مورد مسائل دینی نیز مردد و متزلزل ساخت و همین امر موجب شد که مکاتب فلسفی گوناگون و ضدو نقیضی در اروپا پدید آمد و هر دستهای راهی را پیش گرفتند و از آنجمله گروهی مادی شدند و همچنانکه میدانیم بازار سوفسطائیگری نیز پس از دو هزار سال سردی و بیرونقی دو مرتبه رواج زائد الوصفی پیدا کرد و اگر پیدایش مکاتبی که مقارن ظهور علوم جدیده پدید آمدهاند دلیل بر ارتباط صحیح و معقول آن مکاتب با آن علوم بوده باشد پس میبایست «سوفیسم» [1] و «ایده آلیسم» [2] را نیز ثمره مستقیم و خاصیت لا ینفک علوم جدیده بدانیم.
ولی پیدایش مکتب گوناگون در اروپا یک علت عمده دیگر نیز دارد و آن نبودن یک مکتب فلسفی تعقلی قوی و نیرومند است که بتواند با علوم سازگار باشد، و مخصوصاً وجود یک سلسله عقاید سخیف به نام حکمت الهی در اروپا بیش از اندازه میدان را برای فلسفه مادی باز کرد. شما اگر به کتب مادی مراجعه کنید به خوبی میبینید که اینها چه سنخ عقایدی را مورد حمله شدید قرار میدهند. حتی یک عده از دانشمندان جدید اروپا که نظریه الهی داشتهاند از محتویات آن حکمت الهی نالیدهاند.
دانشمند الهی ستاره شناس معروف فلاماریون [3] در کتاب خدا در طبیعت میگوید:
«یک ناظر دقیق و حقیقت بین امروزه میتواند در جامعه ذی فکر انسانی دو تمایل مختلفه را مشاهده نماید که هر یک دستهای را به طرف خود کشانده و بر سر آن مسلط گردیدهاند. از یک طرف «علمای علم شیمی» در لابراتوارهای خود به تحقیق فعل و انفعالات مواد شیمیایی و قسمتهای مادی علوم جدیده پرداخته و ترکیبات