اسم الکتاب : نقد نظريه بسط تجربه نبوي المؤلف : ربانی گلپایگانی، علی الجزء : 0 صفحة : 17
پيامبر است ، نه صدور وحي از او ؛ به عبارت ديگر ، مفاد آيات و
روايات اين است كه وحي سرچشمه ي بيروني دارد و موهبت مخصوص خداوند به
پيامبران الهي است و نقش پيامبران در اين نقش قابليّت است نه فاعليّت .
امّا در بسط تجربه ي نبوي ، پيامبر هم محل و هم موجد وحي ، و هم قابل و هم
فاعل وحي شناخته شده است .
2 . از آيات و روايات به روشني به دست مي آيد كه وحي الهي گاهي بي
واسطه و گاهي با واسطه بر پيامبران نازل مي شده و جبرئيل ، ملك مخصوص وحي
بوده است و در خصوص قرآن مجيد تصريح شده كه جبرييل آن را به پيامبر اكرم
صلّي الله عليه و آله تعليم داده است : ( عَلَّمَهُ شَدِيدُ القُوي [5] ذُو مِرَّةٍ فَاستَوي ) [1] و نيز ( نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ [193] عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ
) [2] . بر اين اساس ، اين پيامبر صلّي الله عليه و آله است كه در نزول
وحي از جبرييل تبعيّت مي كرده است ، نه بالعكس ؛ در حالي كه در تئوري بسط
تجربه ي نبوي جبرييل تابع پيامبر دانسته شده است .
3 . از آيات و روايات به روشني استفاده مي شود كه دين اسلام در
مرحله اي از تشريع از جانب خداوند به نقطه ي كمال خود رسيده است ؛ چنان كه
قرآن مي فرمايد : ( ... الْيَومَ أكْمَلتُ لَكُم دِينَكُمْ ...
) [3] ولي مطابق نظريه ي بسط تجربه ي نبوي دين اسلام محصول تدريجي دو
گونه تجربه ي دروني و بيروني پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله بوده ، به
مرحله ي كمال نرسيده است و پس از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله هم چنان
روند تكاملي خود را طي مي كند و متفكّران و عارفان اسلامي هر يك به نوبه ي
خود نقش ويژه اي را در تكامل بخشيدن به اسلام ايفا مي كنند .
4 . قرآن كريم و احاديث اسلامي بر خاتميّت باب نبويّت تصريح كرده
اند ؛ اما بنابر تئوري بسط تجربه ي نبوي ، چون حقيقت نبوّت چيزي جز تجربه ي
ديني نيست و باب