وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها [بقره/ 31: و خداوند تمامى
اسماء را به آدم بياموخت] و اينكه سر خلافت، جمع بين وحدت و كثرت است-
ولى به گونه بيان شده- خواهى دانست، و نيز سر امداد [: يارى كردن و فيض
رسانيدن] و استمداد [: طلب يارى و فيض كردن] و سر ظهور معلولات به صور
علتهاى خودشان و سر بيان پيغمبر صلى الله عليه و آله كه [فرمود:] خداوند
آدم را بر صورت خودش آفريد(1) و اينكه تفاوت إدراكات در مقام ظهور و حكم،
به واسطه تفاوت در استعدادات قابل است و غير اينها را كه بيانش سخن را به
درازا مىكشاند نيز خواهى دانست. پس نيكو انديشه كن، اگر خداوند متعال
بخواهد راهنمايى خواهى شد.
12/ 1 و اما سر ناميدن [شيخ] پيغمبران را به كلمات، و همينطور
ناميدن حق تعالى أرواح را به اين اسم- و بلكه موجودات را- بستگى به شناخت
چگونگى ايجاد و پديد آوردن، و مادهاى كه ايجاد از آن، و بدان، و در آن،
واقع شده است دارد، و اين از بزرگترين علوم و پيچيدهترين و برترين آنهاست و
بيانش نياز به فصلى گسترده دارد كه جايش اينجا نيست، و من با اينكه اصول
آن را در تفسير فاتحه [اعجاز البيان] و در كتاب نفحات [الهيه] بيان
داشتهام، ولى اينجا به گونه آگاهى آن چه را كه اين اشاره در بر دارد بيان
مىدارم.
13/ 1 لذا گويم: خداوند سبحان در كتابهاى فرو فرستاده شده تأثير
ايجادى را قول ناميده، و آن بيان وى است كه: إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْءٍ
إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ [نحل/ 40: سخن ما به هر
چيزى وقتى اراده وجود آن كنيم اين است كه بدو گوييم: باش! در دم وجود
يابد].
14/ 1 پس بدان كه فعل حق تعالى اگر به ذات خود، يعنى «فعل از پى آن
است» هيچ واسطهاى(2) بين ذات او و بين مفعول، جز نسبتهايى معقول كه به
تعين
چو آدم را فرستاديم بيرون *** جمال خويش بر صحرا نهاديم
(2) اين مقتضى وجه خاص است كه بين حق تعالى و أشياء است، و دومى
مقتضى سلسله ترتيب است كه حكما وسايط مىگويند، چنانكه شيخ [محى الدين]
آلت وجودى و يا صورت مظهريت نام داده است (حاشيه).