اسم الکتاب : تبيين براهين اثبات خدا المؤلف : جوادی آملی، عبدالله الجزء : 1 صفحة : 231
البراهين المثبتة له تنبيهات بالحقيقة » . 1
يعني آن واقعيت که به آن سفسطه دفع مي شود و آن واقعيت که هر ذي
شعور ناگزير از اذعان به آن است ، عدم و بطلان را ذاتاً نفي مي کند ؛ به
اين معنا که داراي وجوب ذاتي فلسفي و ضروري ازلي است ؛ چندان که فرض بطلان و
رفع آن مستلزم اثبات و اقرار به آن است .
پس اگر به طور مطلق يا در وقتي خاص ، بطلان اصل واقعيت را فرض
نماييم ، در اين صورت معتقديم که اصل واقعيت ، واقعاً باطل است - نه صورتاً
- و اگر معتقد به بطلان واقعي آن بشويم ، ثبوت واقعيت را پذيرفته ايم .
همچنين اگر سوفسطايي اشيا را موهوم پنداشته يا در اصل واقعيت آن ها شک
نمايد ، اشيا در نظر او واقعاً موهوم خواهند بود و واقعيت در نزد او واقعاً
مشکوک است و اين به معناي اثبات واقعيت از همان نقطه اي است که انکار مي
شود و اگر واقعيت ذاتاً بطلان و عدم را قبول نمي کند ، پس واجب بالذات است .
منظور علاّمه طباطبائي رحمه الله از وجوب ذاتي در اين عبارت ،
اصطلاح فلسفي آن است که همان ضرورت ازلي به اصطلاح منطقي است . در اصطلاح
منطقي ، ضرورت ذاتي در قبال ضرورت ازلي بوده و به دوام ذات موضوع مقيد است .
بخش پاياني گفتار علاّمه رحمه الله به اين حقيقت اشاره دارد که
برهان صديقين به اثبات ذات واجب نمي پردازد ، بلکه به آگاهي و علمي که
انسان به آن دارد ، تنبه مي دهد و غفلت انسان نسبت به اين علم را مي زدايد .
مزاياي برهان صديقين
برهان صديقين با آن که تنها بر ذات واجب دلالت داشته و در مقام بيان اوصاف و