اسم الکتاب : انسان و قرآن المؤلف : حسن زاده آملي، حسن الجزء : 1 صفحة : 28
احكام كثرت خالى نيست , به علت اينكه ما چيزى را نمى دانيم مگر از حيث
اتصاف اعيان ما به وجود و از حيث قيام حيوه و علم به ما و از حيث ارتفاع
موانع حايل بين ما و بين آنچه كه ادراك آن مرام و مقصود ماست , و اين امور كه
برشمرديم اقل امورى است كه ادراك حقايق بسيط احدى بدانها توقف دارد , و حال
اينكه همين اقل امور خود جمعيت كثير است و خيلى است , لذا حصول وصف احديت
و بساطت براى ما و براى ادراك ما متعذر است , و آن حقايق متعين احدى را بايد
موجودى احدى ادراك كند , يعنى بسيط را ادراك نمى كند مگر بسيط . پس ما از
حقايق جز صفات آنها را از آن حيث كه صفات اند , نمى دانيم , نه اينكه حقايق
آنها را بدانيم چنانكه شيخ رئيس بدين سخن اعتراف دارد , و حال اينكه صفات
حقايق به حسب قرب و بعد متعدد و متفاوت اند . و نيز از همين جهت , علوم
انسانها متفاوت است . پس نتيجه اينكه علم به حقايق متعذر است مگر از وجهى
خاص كه بواسطه ارتفاع حكم نسب و قيود كونيه از عارف در حال تحقق او به مقام
كنت سمعه و بصره
صورت پذيرد .
7 ) اين دليل مؤيد وجه ششم است , و آن اينكه اهل ميزان همگى اعتراف دارند كه
بسايط را حد نيست , و رسم معرف كنه حقيقت نيست و معرفت مركب فرع معرفت
بسايط است , زيرا هر مركبى در وجود ذهنى و خارجى به حسب تركيبش , منحل به
بسايط مى شود , و چون معرفت مركب موقوف بر معرفت بسيط است و معرفت به
موقوف عليه , يعنى بسيط , حاصل نشود معرفت موقوف , يعنى مركب , هم حاصل
نمى شود , پس نتيجه اينكه علم به حقايق اصلا حاصل نمى شود .
8 ) اقرب حقايق به انسان خود انسان است , و حال اينكه به كنه خود نمى رسد تا
چه رسد به ديگرى .
9 ) اعرف حقايق جوهريه در نزد اهل نظر , كه آن را به حقيقت براى تمثيل
حقيقت جوهريه تعيين كرده اند , حقيقت انسان است , و در تعريف او گفته اند :
انسان حيوان ناطق است , و حيوان را تعريف كرده اند كه جسم نامى متحرك به
اراده است , و جسم را تعريف كرده اند كه جوهر قابل ابعاد ثلاثه متقاطع بر
قوائم است , و حال اينكه در اين تعريفات از چند وجه شك روى مى آورد :
اسم الکتاب : انسان و قرآن المؤلف : حسن زاده آملي، حسن الجزء : 1 صفحة : 28