لاوجود اكمل من وجوده , فلاخفاء به من نقص الوجود , فهو فى ذاته ظهور ( ظاهرخ )
ولشدة الظهور ( ولشدة ظهوره خ ) باطن و به يظهر كل ظاهر كالشمس تظهر كل خفى و
تستبطن لاعن خفاء .
ترجمه : هيچ هستى كاملتر از هستى حق نيست پس از كوتاهى هستيش پوشيده نيست
. پس او در ذات خود آشكار است و از شدت هويدايى پنهان است و هر هويدا به او
هويدا شده است چون خورشيد كه هر پنهان را آشكار ميكند و خود پنهان است نه از
پوشيدگى .
بيان : فص در اين است كه وجودى اكمل از وجودى واجب نيست كه در نتيجه از
شدت ظهور خفى است . ضمير تظهر و تستبطن به شمس راجع است . و مى شود كه
راجع به وجود واجب باشد . .
واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جميع الجهات و مبدأ و معطى وجود همه و
افضل و اقدم از همه و غنى بالذات است و ماسوايش مستغنى به او هستند لاجرم در
غايت كمال وجود و بيان كل كمال است و آنكه در غايت كمالى است در آن كمال
تام است و آنكه تام است يكتا است و دومى ندارد پس واجب الوجود تام بلكه فوق
التمام از جميع انحاء نقص مبرى است .
و چون همه خيرات از وجود است و وجود خير محض است و هر چه كه رنگ وجود
گرفت
از پرتو فيض او است و همه روابط محض و شئون هستى تام فوق التمام هستند پس
همه از نور وجود