اسم الکتاب : مباني نظري تجربه ديني المؤلف : الشیرواني، علی الجزء : 1 صفحة : 95
در قالب خاصى ظهور كرده است.
بهطور كلى، همان گونه كه پراودفوت بيان داشته، «مىتوان يك احساس
را با وصفى تعريف كرد كه بتوان آن را به همه نسبت داد و عقيده را با مفاهيم
خاص يك سنتِ واحد تعريف كرد، چنان كه مىتوان آن عقيده را با اصطلاحات عام
و آن احساس را با متعلقى خاص تعريف نمود. نسبت به يك عمل نيز همين وضع
جارى است. نتيجه مقايسه، بهطور قطع به نحوه توصيف اعمال، افكار و احساسات
بستگى دارد».[1]
دوم: دليل دوم بر اين كه تجربه دينى از سنخ احساسات و احوال نفسانى
است كه سرانجام موجب يكى انگارى دين با عواطف خاصى گرديد، ناشى از
انگيزههاى كلامى است. شلايرماخر در فضايى مىزيست كه جريان روشنگرى، عقايد
و باورهاى دينى را مورد انتقاد شديد قرار داده بود. نقد عقل نظرى كانت،
هرگونه نظام مابعدالطبيعى را غيرمجاز مىشمرد. ادله سنتى اثبات وجود
خداوند، ديگر اعتبارى نداشت. درستى آموزههاى دينى با ديده ترديد نگريسته
مىشد. تلاش كانت براى جايگزين كردنِ اخلاق به جاى عقايد و عقل عملى به جاى
عقل نظرى به عنوان مبنا و معناى دين، موجب گرديده بود مسيحيت به پيروى از
برخى قوانين اخلاقى خشك و بىروح تنزل يابد. مجموع اين امور، مدافعان دين
را بر آن داشت تا دين را به گونهاى تعريف كنند كه از هرگونه نظام عقيدتى،
حتى اعتقاد به وجود خدا آزاد گردد و در عين حال، بر پايهاى عميقتر از
قوانين اخلاقى مبتنى گردد.
در چنين فضايى شلايرماخر و پس از او، اتو معتقد شد كه اساس و بنيان
دين، نوعى تجربه است كه فعاليت ذهن، در ايجاد صور و مقولات، به آن آسيب
نمىرساند و در عين حال، مغاير با تبيين كاملاً اخلاقى كانت از دين است.
اين انگيزه كلامى، بدين نتيجه منتهى شد كه اوّلاً، دين همان تجربه دينى
تلقى گردد، ثانياً، تجربه دينى از سنخ احساسات و عواطف به شمار آيد،
ثالثاً، احساسها و عواطف، مستقل از مفاهيم و انديشهها و نيز اعمال و
رفتار، دانسته شود، رابعاً، زبان دينى زبانى به شمار آيد كه بازنمون تجربه
دينِ