اسم الکتاب : مباني نظري تجربه ديني المؤلف : الشیرواني، علی الجزء : 1 صفحة : 93
تجارب مبتنى است. اين هسته مشترك - كه نزد شلايرماخر «ميل و
اشتياق به بىنهايت» (چنان كه در كتاب درباره دين گفته)، يا «احساس وابستگى
مطلق» (چنان كه در ايمان مسيحى بيان داشته) و نزد اتو «احساس خشيت توأم با
جذبه و شيفتگى در برابر سرّ هيبتانگيز» است - در تقسيم ثلاثىِ معروفى كه
براى ابعاد نفس آدمى ذكر شده (اجزاى فكرى، ارادى و عاطفى) به بعد عاطفى و
احوال مربوط است. مقدمات اين دليل را مىتوان بدين گونه تقرير كرد:
1. نفوذ دين در حيات افراد و جوامع، از نفوذ آموزههاى خاص و باورهاى صريح بيشتر است.
2. عواطف و احوال نفسانى و تعبيرات زبانى و رفتارى آنها در دلالت
بر منش يا تمايلات رفتارى بلند مدت، قابل اعتمادترند تا بيانات صريح مربوط
به عقيده يا اعمال شخصى. (كارها و گفتارهايى كه از روى قصد و براساس تأملات
ذهنى صورت مىپذيرند، تا حدى زير نفوذ ارادهاند؛ اما احساسات و تعبيرهاى
آنها تا اين حد، متأثر از اراده نيستند. احساسات به راحتى گفتار و عمل،
تسلطپذير نيستند.)
3. با وجود اختلافهاى فراوانِ فرهنگها و جوامع گوناگون در بعد عقيده و عمل، احساسات مشترك و ثابتى ميان آنها مشاهده مىشود.
با توجه به مقدمات يادشده، گفته مىشود: اگر دين عميقاً در شخصيت
فرد ريشه دارد و منشأ ظهور افكار و اعمالى در جامعه مىگردد كه به زندگى
شكل مىدهد، در اين صورت، روشن است كه ريشه و منشأ دين را بايد در احساسات و
عواطف جستوجوكرد.
از اين رو است كه اتو تحليل پديدار شناختى خود را از امر قدسى، اين
گونه توصيف مىكند: «تلاشى جدى براى تحليل حالتى كه باقى مىماند آنگاه
كه كميت مفهوم عقلى لنگ مىماند».[1]
ويليام جيمز نيز پيش از اتو اعلام داشت كه اگر كسى در حوزه دين
تحقيق كند، به تفاوت عظيمى در افكار و مشابهتى در احساس و رفتار خواهد
رسيد.[2] او اين واقعيت را براى اثبات اين كه نظريههاى دينى، امرى ثانوى
بوده و احساسات، امرى ثابت و در نتيجه