اسم الکتاب : مباني نظري تجربه ديني المؤلف : الشیرواني، علی الجزء : 1 صفحة : 68
يك پيش فرض، پذيرفته شده و موجب مىگردد محقق با قالب ذهنى خاص، پديدارهاى دينى را تحليل كند. ريچارد اشميت در اين باره مىنويسد:
در حوزه اصالتِ روانشناسى، كه يكى از نمونههاى تحويل انگارى است،
گفته مىشود كه قوانين منطقى، چيزى جز قوانين نفسانى نيستند كه در پرتو
بررسى كلى ماهيت قوانين منطقى معلوم شده است كه همان قوانين نفسانى هستند.
اگر كسى متعرض آراى مربوط به نفس نزد فيلسوفى شود، از او نخواستهاند كه
پيش خود، ماهيت قوانين منطقى را بررسى كند و دريابد كه آنها مغاير قوانين
موجود در روانشناسى نيستند. در عوض، نوعى استدلال را به او القا كردهاند
كه يكى از نتايجش اين است كه قوانين منطقى «بايد» همان قوانين روانشناسى
باشد. اقوال روان شناسانه در خصوص قوانين منطقى و روانشناسى، مولود بررسى
قوانين موجود در منطق و روان شناسى نيست، بلكه نتايج منطقى مفروضات كلىتر
خاصى است. در خود اين مفروضات، تحقيق نشده است و بداهت ذاتيشان را تلقى به
قبول كردهاند.[1]
به اعتقاد پديدارشناسان، تحويل انگارى مولود قبول اقوال خاصى است كه
درستى و نادرستى آن به دقت آزموده نشده است. به همين علت، اين گرايش مانع
از دستيابى به حقيقت مىگردد. تحويل گرايان هنگام مواجهه با واقعياتى كه
مغاير با لوازم مفروضات ايشان است، به جاى تجديد نظر در آن مفروضات، تلاش
مىكنند واقعيتهاى يادشده را به گونهاى تعريف و تحليل كنند كه تعارضهاى
موجود ميان شرح و توصيفشان از امور واقعى و لوازم مفروضات نخستين برطرف
شود.
6. التفات: يك ذهن داننده، همواره التفات به يك موضوع يا متعلق
دارد و التفات، خاصه همه آگاهىها را به عنوان آگاهى از چيزى تعريف مىكند.
همه اعمال آگاهى، معطوف به تجربه چيزى است؛ يعنى موضوع و متعلق التفات.
پديدارشناسى اعمال آگاهى را به «آگاهى از چيزى» تحليل مىكند و بر آن است
كه معنا در التفات به ساختار، نهفته است. پديدارشناسان براى درك و دريافت
پديدارهاى دينى، بر التفات نهفته در دادههايشان توجه و تمركز مىكنند.