تعارض است. به همين دليل است كه هيك خواهان تجديد نظر در مسيحيت است. از نظر هيك حضرت مسيح(ع) نبايد با خدا يكسان گرفته شده و به عنوان شخص دوم تثليث كه زندگي خود را به ازاي نجات انسان از گناه قرباني كرد، محسوب شود. هيك مايل است چنين جنبه هايي از دين مسيحيت را اصلاح كند، زيرا به نظر او، جنبه ها با نسبيت حقيقت ديني و اين انديشه كه نجات بيرون از مسيحيت ميسر است، سازگار نيست.

از سوي ديگر به نظر نصر تناقضات موجود بين اعتقادات اديان مختلف با اين فرض تبيين شده كه خداوند خود را در فرهنگهاي متفاوت به شيوه هاي متناقضي متجلي مي کند. به نظر نصر حقيقت نه بر اساس معيار انسانها بلكه بر اساس تنوع در ميزان الهي نسبي مي گردد.

تناقض بين اديان ممكن است در سطوح مختلفي روي دهد. گاهي تفاوتها نظري هستند. فرقه هاي مختلف درباره صفات خدا، يا آزادي انسان و غيره نظريه هايي متفاوت ارائه مي دهند. اين گونه اعترافات مي تواند كاملاً مخرب بوده و گاه به دو دستگي هاي فرقه اي بيانجامد. نظير دو دستگي بين معتزله و اشاعره بر سر عدل الهي ، يا اختلاف بين لوتري ها و يا كالويني ها درباره حضور واقعي حضرت مسيح(ع) در عشاي رباني؛[1] ولي مصالحه در اين نوع موارد حتي اگر الزامات فكري مانعي براي آنها بشود؛ غير قابل تصور نيست. اما برخي از اختلافات به اندازه اي اساسي وعناصر مربوط به اعتقادات به قدري بنيادي هستند كه مصالحه غير ممكن به نظر مي رسد. براي نمونه مي توان به اختلاف بين مسلمانان و مسيحيان درباره مصلوب شدن حضرت مسيح(ع) اشاره كرد. اين واقعه كه حضرت مسيح بر روي صليب جان باخت يا بر روي صليب جان نباخت، يك واقعيت تاريخي عيني است. در نظر اكثر