گفتار چهارم : انقلاب; آرمان شيعه، امام خمينى و حكومت اسلامى
محمد واعظ زاده خراسانى[1]
محققان و پژوهشگران از ديدگاه هاى مختلف به بحث از علل و عوامل پيروزى انقلاب
پرداخته اند; پاره اى از آن ها از موضع فكرى ـ فرهنگى به اين بحث پرداخته و ضمن
بررسى سير تحولات انديشه اى، جريان هاى فكرى را به عنوان علت تامّه بروز انقلاب
مطرح نموده اند; پاره اى ديگر به مسائل عام اجتماعى پرداخته اند، كه در اين حوزه،
برخى مسائل اقتصادى را بيشتر مورد توجه قرار داده و تحولات اقتصادىِ بخصوص دو، سه
دهه اخير را منجر به بحران هايى كه منتهى به ظهور و بروز انقلاب گرديده تحليل مى
كنند، و برخى نيز به نظام سياسى عطف توجه كرده و وجه استبدادى ساختار سياسى نظام
پيشين را عامل بروز نارضايتى و فروپاشى مشروعيت نظام سياسى تلقى مى نمايند. بديهى
است در اين زمينه نظرات خرد و كلان گوناگونى تفصيل بحث را دنبال مى نمايند. يك
نظريه رايج هم كه عمدتاً بعد از انقلاب مورد توجه قرار گرفته بحث را در مقوله فكرى
ـ فرهنگى دنبال نموده و مسئله دين خواهى و اسلام خواهى را به عنوان منشأ اساسى بروز
انقلاب مورد تفسير قرار مى دهد، بدين نحو كه تقابل نظام پيشين با دين و روند اسلام
زدايى منجر به جريحه دار شدن احساسات و عواطف دينى مردم و در نتيجه ظهور انقلاب با
دغدغه جستجوى پيشينه دينى و در جهت وصول به آمال و آرمان هاى دينى گرديده است.
البته ممكن است در تحليل ديگرى اين ها را متنافى ندانيم و يا اصولا هم عرض هم قرار
ندهيم. جناب عالى اگر بخواهيد بررسى كلانى نسبت به علل و عوامل و زمينه هايى كه
منجر به پيروزى انقلاب شد داشته باشيد، تحليل خود را از چه نقطه اى شروع مى كنيد و
تحليل هاى رقيب را چگونه مورد ملاحظه قرار مى دهيد؟.
[1] رئيس دارالتقريب بين المذاهب الاسلامى.