responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : آخرين انقلاب قرن المؤلف : زارع، عباس    الجزء : 1  صفحة : 218

اين كه كلا قانونى را نقض و قانون جديدى را جايگزين آن مى سازند و از طريق همين

آزمون و خطا در واقع زندگى اجتماعى و فردى شان را سامان مى دهند. در حكومت اسلامى

يا حكومت دينى مسئله به طور كلى فرق مى كند. در اينجا حكومت خدا بر مردم مطرح است;

اگر چه در عالم تكوين، حكومت خدا بر كل جهان سارى و جارى است، ولى در عالم تشريع،

ظاهراً مسئله دموكراسى با حكومت خدا بر مردم متناقض جلوه مى كند. به اين معنا كه از

پيش و خارج از اراده مردم شريعتى تعيين شده و اجرا مى شود. اين مطلب اين سؤال را در

برابر همه محققان مطرح مى سازد كه حقوق ملت و اختيار ملت براى در دست گرفتن سرنوشت

خودشان چه جايگاهى دارد؟ بنده بحثم را در مورد انديشه هاى امام خمينى از اينجا آغاز

مى كنم; اگر چه شرايط زمانى و مكانى شخص امام را هم بايد در نظر بگيريم، چرا كه

امام حكومت را پس از يك انقلاب به دست گرفت. يعنى قدرت سلطنتى حاكم را سرنگون

ساخته، قدرت را در دست گرفت و اين امر شرايط خاصى را ديكته مى كند. چنانكه در ديگر

انقلاب ها ملاحظه مى كنيم پس از پيروزى، مسئله حقوق ملت يا دموكراسى و حكومت مردم

بر مردم براى سال هاى سال به فراموشى سپرده مى شود. زيرا هيجانات و احساسات انقلابى

و جوش و خروش گروهى كه سر كار آمده اند، فرصت اين را كه مردم خودشان بيايند و با

اراده خود نمايندگان خود را انتخاب كنند، منتفى مى كند. اين مطلب در مورد امام

خمينى از اين هم دشوارتر است; چرا كه گروه خاص يا جبهه خاصى انقلاب را رهبرى نكرد،

بلكه شخص ايشان در يك سو بود و در سوى ديگر ملت قرار داشت كه به رهبرى ايشان گردن

نهاده، فرامين ايشان را بدون چون و چرا اجرا مى كرد و ايشان با نفوذ معنوى بى سابقه

اى كه در بين ملت پيدا كرد و با فرامين و رهنمودها انقلاب را هدايت مى كرد تا به

پيروزى رسيد. اين امر شرايط جديدى را مطرح مى كند; اگر امام خمينى آن مقام عالى

معنوى را نداشتند و اگر مرجع تقليد نبودند و يك فرد عادى سياسى محسوب مى شدند،

ظاهراً اين پيروزى بايد به ديكتاتورى خارق العاده اى مى انجاميد، و ما شواهدى هم در

تاريخ انقلاب هاى ديگر داريم كه در چنين شرايطى معمولا قدرت مطلقه در دست رهبر

انقلاب قرار مى گيرد و به هيچ وجه مسئله حقوق ملت مطرح نمى شود. نمونه آن را در كره

شمالى، در چين زمان مائو و يا در ويتنام شمالى زمان هوشى مينه مى توان مشاهده نمود.

به گونه اى كه وقتى رهبرى در دست يك نفر متمركز مى شود ملاحظه مى كنيم كه ديگر

مسئله حقوق ملت مطرح نيست.

حتى در جاهايى كه گروه ها و احزاب قدرت را به دست گرفتند، باز هم ديده

اسم الکتاب : آخرين انقلاب قرن المؤلف : زارع، عباس    الجزء : 1  صفحة : 218
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست