طرح مسئلة . مسئله[ ( اجزاء]) از مباحث پربار اصولى و داراى
آثار و نتايج فراوان در فروعات فقهى است . طرح مسئلة بدين گونه است :
آيا به انجام رساندن[ ( مأموربه]) با تمامى شرايط و اجزايى كه در
آن اعتبار شده است , مقتضى اجزاج و ساقط شدن أمر مولا هست يا نه ؟ بدين
معنى كه آيا نفس انجام مأموربه , به اين گونه , اقتضاى آن را ندارد تكه
بار ديگر نخواهيم همان مأموربه با عنوان[ ( أدا]) يا[ ( قضا]) به انجام
برسد ؟ بايد دانست كه متعلق أمر قهرا با آنچه در خارج انجام مى يابد منطبق
است , و اين انطباقعقلا باعث سقوط أمر به مأموربه خواهد بود . زيرا اگر
اين انطباق مسقط أمر نباشد , اجزاى ديگر أمر نيز همين وضع را خواهند
داشت , چون حكم أمثال در موارد جواز و عدم جواز يكى است . أما زمانى كه
امر ساقط گردد , موجبى براىايجاد ثانى آن نيست , از آن رو كه لازمه اين
بيان طلب حاصل مى باشد و تحصيلحاصل محال است . در ضمن , توجه به اين
نكته بجاست كه منظور از[ ( اقتضا]), در اين بحث , عليت و تأثير است ,
يعنى به انجام رساندن مأموربه موجب سقوط تكليف شرعى هم به عنوان أداء و
هم به عنوان قضاء است . در اين بررسى , ابتدا به سه مطلب مى پردازيم :
مطلب اول . آيا انجام مأموربه مجزى است , يعنى سبب تأمين غرض از
امر مولا مى شود [1] و , در نتيجه , آن امر ساقط مى گردد يا چنين نيست
؟ در اين مقام نبايد
[1] اعم از آنكه اين امر واقعى اولى يا امر واقعى ثانوى يا امر ظاهرى باشد .