اسم الکتاب : تاريخ تحليلي اسلام المؤلف : نصیری رضی، محمد الجزء : 1 صفحة : 253
خواند. او، بعد از حمد و ثناى الهى، فرمود:
ما بر شما درباره رسالت پيامبر (صلى الله عليه وآله) حقى داريم و
شما نيز بر ما حقى داريد. هرگاه در آن حق به ما اعتماد كرديد ما رعايت حق
شما را واجب مىدانيم... . [1]
روح اين كلام با روح جلسه ولايتعهدى تفاوت داشت. امام (عليه
السلام) ولايت و سرپرستى امت را امرى ساده كه به مأمون و امثال او مربوط
باشد، نمىدانست و با اين سخن، بىلياقتى عباسيان و ستم آنها بر امت را
آشكار ساخت.
د. قبل و بعد از اين جريان، امام (عليه السلام) پيوسته عدم
علاقه خود را به اينكار نشان داد تا آنجا كه خود آن حضرت (عليه السلام)
به اجبارى بودن آن تصريح كرد. او به مأمون فرمود: اگر اين خلافت مال تو است
و خدا آن را براى تو قرار داده، جايز نيست لباسى را كه خدا به تو پوشانده
درآورى و در اختيار ديگرى قرار دهى و اگر مال تو نيست، جايز نيست آنچه مال
تو نيست به ديگران ببخشى.
امامرضا (عليه السلام) ، براى خنثىساختن سياست مأمون در بهرهگيرى
از ولايتعهدى او، فرمود: خدا مىداند من از قبول اين امر كراهت داشتم;
ولى وقتى در وضعى قرار گرفتم كه بايد ميان قتل و ولايتعهدى يكى را
برمىگزيدم، ناگزير دومى را ترجيح دادم.
حضرت (عليه السلام) در مواردى نيز تصريح مىكرد كه اساساً اين
حق است. مأمون آن را غصب كرده و اكنون نيز در پى سوءاستفاده است. [2]
هـ . حضرت (عليه السلام) براى پذيرش ولايتعهدى شرطهايى قرار
دادند، اين شرطها نيز تشريفاتى بودن مسأله را آشكار مىسازد. چگونه ممكن
است كه كسى ولىعهد باشد و در امور سياسى و جارى هيچ مداخلهاى نكند؟!
البته امام براى آنكه نمىخواست مسؤوليت وضع موجود و كارهاى حكومت را
بهعهده گيرد، چنين شرط كرد. افزون بر اين، قرار بود بسيارى از كارها در
آينده انجام گيرد تا امام (عليه السلام) به ناشايستگى و... متهم شود. در
اين موقعيت، هر سياستمدار هوشمندى بايد تدبيرى حكيمانه براى آينده
بينديشد. پس امامرضا (عليه السلام) مىفرمايد: اِنى ما دخلتُ فى هذا الاّ
دخول الخارج منه . [3]
[1] مقاتل الطالبيين ، ص 375 و ر.ك: بحارالانوار ، ج 49، ص 175 به بعد.