اسم الکتاب : پاسداران وحى المؤلف : فاضل لنكرانى، محمد الجزء : 1 صفحة : 219
داريم؟
آيا معناى «مُفْتَرَضُ الطَّاعَة» بودن، جز اين است كه چنين پيشوايى، بىهيچ قيد و
شرط، مطاع است؟ و همينگونه مطاع بودن آيا دليل عصمت آن حضرت نيست.
اكنون
از آقاى مؤلّف بايد پرسيد: آيا پديده خونين عاشورا و به شهادت رسيدن فرزند پيامبر
صلى الله عليه و آله، به دست امّت پيامبر صلى الله عليه و آله از كدام موضوعات
است؟ آيا رويارويى امام عليه السلام با يزيد و شهادتِ آن حضرت، در سرنوشت اسلام و
مسلمانان چه تأثيرى داشت؟ به طور قطع اين پديده، پس از بعثت و قصه پر غُصّه غدير،
در تاريخ اسلام بىنظير است، بلكه بالاتر؛ چرا كه اگر امام حسين عليه السلام آن
فداكارى و ايثار بىنظير را نمىكرد و آن حماسه عظيم انسان را در آن روز بزرگ
نمىآفريد؛ همچنان كه از زبان يزيد شنيده شد و موضعگيرى بنى اميّه در عمل، حكايتِ
آن داشت، بساط وحى برچيده مىشد و اين يك واقعيت تلخى است كه تاريخ اسلام بهترين
گواه آن است. [1]
بنابراين
سخن طبرى: «اگر از امام عليه السلام بپرسند پايان اين بيابان كجاست؟ و ما به كجا
مىرويم و فرجام كار چيست؟ پاسخ مىشنوند كه: «لانَدْرِي عَلَى مَا نَتَصَرَّفُ
بِنَا وَبِهِمُ الامُور» بىپايه و به دور از واقعيت است.
[1]. مبارزات سرمايهدارى قريش و بتپرستان حجاز
و سرمايهداران بازار مكّه به رهبرى ابوسفيان، كه به گفته ابن عباس: «يك منافق بود
و به ظاهر اظهار مسلمانى مىكرد»، با اصل رسالت به جايى رسيد، كه اسلامى كه سلمان
و مقداد و اباذر پرورده بود، روزى داراى خلفايى شد مانند معاويه اموى و فرزندش
يزيد، آن مىگسار، بادهپرست، فاجر و فاسد. و كار اسلام و بعثت پيامبر صلى الله
عليه و آله به جايى كشيد كه همين يزيد در حالى كه با عصايش بر چهره نورانى امام
حسين عليه السلام مىزد، اين اشعار را كه از عبداللَّه بن زَبعْرى است و از خود
نيز ابياتى بر آن افزوده بود، مىخواند: