اسم الکتاب : آئين كيفرى اسلام المؤلف : ترابى شهرضايى، اكبر الجزء : 1 صفحة : 591
آمده
است كه: «فانصرف النّاس وبقي هو والحسن والحسين عليهم السلام»، [1] يا «فانصرف النّاس يومئذ كلّهم ما خلا
أميرالمؤمنين والحسن والحسين عليهم السلام»
[2]. اين مطلب به ذهن مىآيد چرا همهى مردم برگشتند؟ اگر حدّى بر
عهدهى آنان بود، توبه مىكردند و به مجرّد توبه، مىتوانستند متصدّى رجم گردند.
خطاب
اميرمؤمنان عليه السلام به «معاشر المسلمين» است؛ به ده نفر، «معاشر المسلمين»
نمىگويند؛ بايد جمعيّت فراوانى حاضر باشد كه اينگونه خطاب كرده باشد. و اگر گفته
شود مردم جاهل به حكم بودند؛ مىگوييم امام عليه السلام كه جاهل نبود، بايد مردم
را متوجّه مىكرد و به آنان تذكّر مىداد كه «من تاب بينه وبين اللَّه يسقط الحدّ
عنه ويجوز له التصدّي للرجم»؛ هر كسى بين خود و خدايش توبه كند، حدّ از او ساقط
شده و مىتواند در رجم شركت كند.
نكتهاى
كه در اينجا به ذهن آمد، اين است كه: شايد امام عليه السلام در مقام اثبات عصمت
خود و حسنين بوده، و اين راه خوبى براى اثبات اين معنا است؛ به گونهاى كه امتياز
امام حسن و امام حسين عليهما السلام را بر سائر فرزندانش ثابت كرد؛ زيرا، برخى از
فرزندانش كه آنجا بود- يعنى محمّد- او نيز برگشت. ظاهراً مقصود محمّد بن حنفيه
است.
بنا
بر جريان طبيعى- اگر امام عليه السلام در مقام اثبات عصمت خود و حسنين عليهم
السلام نبوده- بايد مسألهى رجم را در مسجد مطرح و به مردم بگويد: هر كسى بر
عهدهى او حدّى است، شركت نكند؛ مگر اينكه توبه كند. جاى گفتن اين مطلب در مسجد
است. چه لزومى دارد مردم را به صحنه بياورند و به آنان بگويند: سر و روى بسته و
پوشيده به صحرا بياييد.
آنگاه
با گفتن يك جمله، همه را مجبور به مراجعت كند؟ اين كار به خاطر مصلحتى همانند
ابراز و اثبات عصمت خود و فرزندانش بوده است.
از
اين رو، گفتار صاحب جواهر رحمه الله كه مىگويد: مردم جاهل بودهاند؛ لذا، توبه
نكردهاند، [3] تمام نيست. زيرا، با وجود امام عليه
السلام كه عالم است و مىتواند آنان را توجيه كند،
[1]. وسائل الشيعة، ج 18، ص 342، باب 31 از
ابواب مقدّمات الحدود، ح 3.