اسم الکتاب : آئين كيفرى اسلام المؤلف : ترابى شهرضايى، اكبر الجزء : 1 صفحة : 505
روايات
متضمّن مطلبى در اينباره نيست؛ و طبق قاعده اين مطلب مانعى ندارد.
فرع
دوم: اگر اقامهى ده تازيانه بر مريض ضرر نداشته باشد، آيا مىتوان به
اين مقدار تازيانه زده و بقيّه را به صورت مجموعه و قبضه به مجرم زد؟ و اگر مريضى
طاقت بيست تازيانه دارد، هشتاد تازيانهى ديگر را با قبضهاى هشتاد تايى اقامه
كرد؟
فرع
سوم: اگر مريضى قدرت دارد كه روزى پنج و يا ده تازيانه به او زده شود،
آيا اينگونه اجراى حدّ جايز است؛ و يا همين كه شخصى قدرت صد تازيانه را نداشت،
مسأله «ضغث» مطرح مىشود و نبايد ملاحظه كنيم آيا طاقت بيست تازيانه را دارد يا
نه، و تقسيم حدّ بر ايّام صحيح نيست؟ [1] نظر برگزيده: ظاهر روايت به خصوص با
عدم استفصالى كه در برخى از آنها مطرح مىباشد، اين است كه نبايد چنين دقّتهايى
صورت گيرد كه آيا قدرت تحمّل بيست تازيانه را دارد و يا مىتوان حدّ را در روزهاى
مختلف به او زد؟
كسى
كه مصلحت در مورد او تعجيل حدّ است، و يا مريضى كه اميدى به رفع كسالتش نيست، صد
تازيانه در حقّ او به صورت ديگر- يعنى به يك قبضهى صد تايى- متحوّل مىشود؛ خواه
قدرت بيست تازيانه را داشته باشد و يا نه. لذا، در دو فرع اخير اجراى حدّ به همان
صورتى كه در روايات آمده، كفايت مىكند.
فرع
سوم: حكم بازيافت سلامتى قبل از ضرب ضغث و بعد از آن
اگر
خواستيم حدّ را با ضغث و قبضه اجرا كنيم، معلوم شد كسالت شخص مرتفع شده و به صحّت
مبدّل گشته است، در اين صورت جاى اجراى حدّ ضغثى نيست. زيرا، از روايات استفاده
مىشود بايد هنگام اجراى اين حدّ، عنوان مرض محفوظ باشد؛ و چنين فردى فاقد اين عنوان
است.
اگر
به خيال اينكه كسالت قابل رفع نيست و با ضغث، حدّ را اقامه كرديم؛ امّا پس از
گذشت چند روز تصادفاً مرض او برطرف گشت، آيا بايد حدّ معمولى در حقّ او اجرا گردد؟