شديدى از خود بروز مىداد. با آغاز جنگ جهانى دوم در سال
1939 م. از زنان براى شركت در پشت جبهه دعوت به عمل آمد و «لورا» نيز براى كار به
يك شركت تعمير خودرو رفت. در آن جا با او همانند يك مرد رفتار مىشد و او نيز بدون
هيچ مشكلى از پس نقش مردانه خود بر مىآمد. در سال 1942 م. «لورا» مطلبى در مورد
«آركى بالد مكلندو» [1] كه يك جراح پلاستيك بود مطالعه كرد. «مكلندو»
در زمينه درمان خلبانان و خدمه هواپيماهايى كه در حين نبرد دچار سوختگىهاى بسيار
شديدى شده بودند، روشهاى تحول آميزى را ارايه كرده بود. «لورا» به او نامه نوشت و
از او خواست در صورت امكان به او در تغيير جنسيتش كمك كند. «مكلندو» نيز پذيرفت،
اما در عين حال به «لورا» گفت كه چنين تغييرى ممكن است مستلزم سالها عمل
جراحىهاى دردناك باشد. پيش از ساختن آلت مردانه براى «لورا» او اول تحت عمل پستان
بردارى و رحم بردارى قرار گرفت. پس از اتمام اين عملها «لورا» تقاضاى تغيير
شناسنامه كرد و نامش را به «مايكل ديلون» تغيير داد. مايكل پس از آن به كالج
ترينيتى [2] دوبليز رفت و در رشته پزشكى ادامه تحصيل داد و سپس در يك كشتى به عنوان جراح
مشغول به كار شد.
در انگليس دو ناشر اقدام به چاپ كتابى با عنوان «كى چه كسى
است؟» به زندگى لُردها و دوكهاى انگليس پرداختند. در اين ميان، يك روزنامهنگار
تيزبين متوجه شد كه در سال 1940 م. در خاندان «ديلون» دخترى به نام «لورا» وجود
داشته كه در سال 1950 م. كشتى مايكل به بندر نيويورك رفت در آنجا عكاسان و
روزنامه نگاران فراوانى منتظر او بودند. بدين ترتيب، راز او برملاشده بود. اما
ناخداى كشتى قول داد تا از او در برابر مطبوعات محافظت كند و به همين دليل، او را
به هند رساند. «مايكل» در هند به كوههاى هيماليا رفت و در آنجا به يك روحانى
بودايى تبديل شد و در سال 1969 م. در همان جا در گذشت.
در فاصله سالهاى 1950 تا 1960 م. افراد بيشتر براى تغيير
جنسيت خود، به