مورد اول:
جوانى حدود 25 ساله تماس تلفنى گرفت و اصرار داشت كه بنده را ملاقات كند تا بتواند
پاسخى براى پرسشهاى خود بيابد. در قرار معين از تهران به قم به ديدنم آمد. وى كه
پسرى بسيار مؤدب، خوشرو و منطقى بود، خود را دانشجوى زبان انگليسى معرفى كرد.
گفت: من دانشجوى زبان هستم كه تا چند ماه آينده مدرك
كارشناسى ارشد خود را خواهم گرفت، اما يك بيمارى جانكاه و سخت مرا رنج مىدهد. اين
بيمارى عبارت است از عدم تطابق جنسى. من ميان زمين و آسمان قرار گرفتهام و آرزو
مىكنم سرطان مغز گرفته تا از اين بيمارى نجات پيدا كنم! اگر خودكشى از نظر اسلام
جايز بود، مدتها پيش خودكشى كرده بودم، اما مىدانم خودكشى از گناهان كبيره است و
من از عذاب آخرت بيمناكم. قرآن شريف مىفرمايد: ما براى شما جفت آفريديم، به نظر
شما جفت من كيست تا بتوانم با او ازدواج كنم؟!
گفتم: آيا شما دو جنسى هستى؟!
- خير. من پسر هستم و از نظر ظاهر و جسمى هيچ فرقى با مردان
ديگر ندارم، الا اينكه من زنى هستم در پيكر مرد! روح من در پيكر مردانه من اسير
شده است.
- آيا شما محتلم مىشوى؟!
- آرى.
- پس شما مرد هستى.
- خير. من در نقش يك زن محتلم مىشوم. گويا كه با يك مرد
ازدواج كردهام .....
- چرا از طريق روان پزشكى، به معالجه خويش نمىپردازى؟!
- يش از دو سال به مهمترين روانشناسان مراجعه كردهام،
ولى وضعيت من بهتر نشده، بلكه بدتر شده و اعضاى بدن من مثل كليه آسيب ديده است.
حتى براى معالجه خويش به هيپنوتيزم متوسل شدهام، ولى هنوز كوچكترين درمان حاصل
نشده است. آيا در چنين حالت، از نظر اسلام مجاز به تغيير جنسيت هستم؟
- براى شما چنين مجوزى از نظر امام خمينى و بسيارى از مراجع
فعلى وجود دارد.