يكى
از آثار نفى نسب ولد الزنا آن است كه او بر طبق ديدگاه مشهور فقهاء، از زانى و
زانيه ارث نمىبرد. البتّه در مقابل ديدگاه مشهور، برخى از قدماى از فقهاء، مثل
شيخ صدوق و يونس بن عبد الرحمن، معتقد بودند كه ولد الزنا از پدر يا مادر خود ارث
مىبرد [1]. دليل آنها نيز بعضى رواياتى است كه
در اين زمينه وارد شده است.
حال
كسانى كه براى نسب مفهومى شرعى قائلند، به نفى نسب از ولد الزنا و محروميّت او از
ارث استدلال كردهاند، كه معناى آن اين است كه ام و اب بودن، در دست شارع است، اگر
حكم به پدرى يا مادرى كرد، مىتوان نسب را اثبات نمود، در غير اين صورت نمىتوان
كسى را بر اساس نظر عرف، منتسب به مادر يا پدرى كرد.
نقد
استدلال به نفى نسب ولد الزنا
با
توجّه به مدارك و مستنداتى كه اين ديدگاه تا اينجا ارائه كرد، اين سؤال مطرح
مىشود كه آيا اگر شارع مقدس گفت فلانى از فلانى ارث نمىبرد، مىتوان نتيجه گرفت
كه بين اينها نسبى وجود ندارد؟ آيا از نفى الإرث مىتوان استفاده كرد كه از نظر
شرع، اصلا نسبى وجود ندارد؟ يا اينكه شارع، اصل وجود نسب را بين زانى و بين اين
ولد الزنا قبول دارد، ولى در مورد ارث حكماً آن را خارج كرده است و آن را تخصيص
زده است؟
دوران
بين تخصيص و تخصّص
چنان
كه بيان داشتيم، بر طبق ديدگاه مشهور ولد الزنا ارث نمىبرد،
[1]. تفصيل اين قول
را در جواهر الكلام 39: 275، بخوانيد.