اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى الجزء : 1 صفحة : 678
عسكرى(عليه السلام)پرسيدند و چون دانستند كه امام رحلت فرموده است، گفتند: جانشين امام كيست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آن ها به جعفر سلام كرده تسليت و تهنيت گفتند و اظهار داشتند: نامه ها و پول هايى آورده ايم، بفرماييد: نامه ها را چه كسانى نوشته اند و پول ها چه قدر است؟ جعفر از اين سؤال بر آشفت و برخاست و در حالى كه گرد جامه هاى خود را پاك مى كرد، گفت: اين ها از ما انتظار دارند علم غيب بدانيم!! در اين ميان خادمى از خانه بيرون آمد وگفت: نامه ها از فلان كس و فلان كس است و در هميان هزار دينار است كه ده تا از آن ها را آب طلا داده اند.
نمايندگان مردم قم نامه ها و هميان را تحويل داده و به خادم گفتند: هركس تو را براى گرفتن هميان فرستاده، او امام است....[1]
تلاشهاى بى ثمر
«معتمد» عباسى كه با شهادت امام عسكرى(عليه السلام) به خيال خام خويش، به مقصد و مراد خود رسيده بود، تصور مى كرد ديگر خطرى سر راه حكومت خودكامه وى وجود ندارد، ولى براى اطمينان خاطر خود دست به اعمال ديگرى زد كه نشانه جاه طلبى و عمق نگرانى او از ناحيه فرزند امام بود. او به عده اى مأموريت داد كه وارد منزل امام شوند و اثاثيه حضرت را كاملاً بازرسى كرده آن ها را مهر و موم نمايند.
از طرف ديگر، چون شنيده بود كه از حضرت عسكرى(عليه السلام) فرزندى باقى مانده، در صدد يافتن او بر آمد ودستور داد عده اى از قابله ها، زنان و كنيزان آن حضرت را معاينه نمايند و اگر آثار حملى در آنان مشاهده شد، گزارش كنند. نقل شده است كه يكى از قابله ها به كنيزى ظنين شد و از طرف خليفه دستور داده شد كه آن كنيز را در محلى تحت نظر قرار بدهند و «نحرير» (يكى از درباريان و