responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 328

ـ پس به چه علت على(عليه السلام) را لعن مى كنى؟

ـ از عمل خود عذر مى خواهم و در پيشگاه الهى توبه مى كنم و قول مى دهم كه ديگر اين عمل را تكرار نكنم.

سخنان منطقى و مؤثر استاد، كار خود را كرد و او را سخت تحت تأثير قرار داد. پسر عبدالعزيز از آن روز تصميم گرفت ديگر نام على(عليه السلام) را به زشتى نبرد. امـا باز در كوچه و بازار و هنگام بازى با كودكان، همه جا مى شنيد مـردم بى پروا على(عليه السلام) را لعن مى كنند تا آن كه حادثه دوم اتفاق افتاد و او را در تصميم خود استوار ساخت.

اعتراف بزرگ

حادثه از اين قرار بود كه پدر عمر از طرف حكومت مركزى شام، حاكم مدينه بـود و در روزهاى جمعـه طبـق معمول، ضمن خطبـه نماز جمعه، علـى(عليه السلام) را لعن مى كرد و خطبه را با سبّ آن حضرت به پايان مى رسانيد.

روزى پسرش عمر به وى گفت:

ـ پدر! تو هر وقت خطبه مى خوانى، در هرموضوعى كه وارد بحث مى شوى داد سخن مى دهى و با كمال فصاحت و بلاغت از عهده بيان مطلب بر مى آيى، ولى هميـن كه نوبـت بـه لعـن على مى رسـد، زبانت يك نوع لكنت پيـدا مى كند، علت اين امر چيست؟

ـ فرزندم! آيا تو متوجه اين مطلب شده اى؟

ـ بلى پدر!

ـ فرزندم! اين مردم كه پيرامون ما جمع شده اند و پاى منبر ما مى نشينند، اگر آن چه من از فضايل على مى دانم بدانند، از اطراف ما پراكنده شده دنبال فرزندان او خواهند رفت!

عمر بن عبدالعزيز كه هنوز سخنان استاد در گوشش طنين انداز بود، چون اين اعتراف را از پدر خود شنيد، سخت تكان خورد و با خود عهد كرد كه اگر

اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 328
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست