اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى الجزء : 1 صفحة : 207
مردم را به راحتى رام و مطيع خود سازند، زيرا اگر مردم، مردمى داراى فكر وانديشه درست باشند و نظام حاكم بر خود را نظام فاسد و خائن بدانند، هرگز زير بار آن نمى روند، از اين نظر ضرورت يك پشتوانه فكرى و عقيدتى براى اين گونه حكومت ها به خوبى روشن مى گردد. البته ممكن است اين پشتوانه فكرى برحسب تفاوت جامعه ها، به صورت يك فلسفه، يك مكتب، يك «ايسم»و يا به صورت يك مذهب و انديشه مذهبى باشد.
حكومت جبار و ضد اسلامى بنى اميه نيز خود را شديداً نيازمند چنين پشتوانه فكرى و عقيدتى مى ديد، و چون جامعه، جامعه اسلامى بود، ناگزير بود جنايات خود را با توجيهات مذهبى پوشانده و فكر مردم را با يك سلسله تبليغات مذهبى تخدير كند. نبايد خيال كنيم كه بنى اميه نسبت به داورى مردم بى تفاوت بودند، و در برابر جناياتشان مى گفتند: بگذار مردم هرچه مى خواهند بگويند. نه، آنان در مقام اغفال افكار مردم نياز به القاى يك سلسله افكار و انديشه ها داشتند تا اذهان عمومى بپذيرد كه وضع موجود بهترين وضع است، و بنابر اين بايد حفظ شود.
جبرگرايى
يكى از راه هاى تخدير افكار مردم و رام ساختن آنان، ترويج جبرگرايى است. معمـولاً هـر وقت حكومت هاى جبار مى خواهند خـود را توجيـه كننـد، جبرگرا مى شوند; يعنى، همه چيز را به خدا مستند مى كنند، در برابر هركارى تلقين مى كنند كه كار خدا بود كه اين جور شد، و اگر مصلحت خدايى نبود، اين جور نمى شد و خدا خودش نمى گذاشت كه اين جور بشود. منطق جبرگرايى اين است كه آن چه هست، همان است كه بايد باشد و آن چه نيست، همان است كه نبايـد باشد![1]