responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 190

وقتى علت آن را پرسيدم، گفت: پسرم! من اكنون از نزد پليدترين مردم روزگار مى آيم! گفتم مگر چه شده است؟

گفت: امشب با معاويه خلوت كرده بودم، به او گفتم: اكنون كه به مراد خود رسيده اى و حكومت را قبضه كرده اى، چه مى شد كه در اين آخر عمر با مردم با عدالت و نيكى رفتار مى كردى و با بنى هاشم اين قدر بدرفتارى نمى نمودى، چون آن ها بالأخره خويشان تو بوده و اكنون نيز در وضعى نيستند كه خطرى از ناحيه آن ها متوجه حكومت تو گردد؟

معاويه گفت: «هيهات! هيهات! ابوبكر خلافت كرد و عدالت گسترى نمود و پس از مرگش فقط نامى از او باقى ماند. عمر نيز به مدت ده سال خلافت كرد و زحمت ها كشيد، پس از مرگش جز نامى از او باقى نماند. سپس برادر ما عثمان كه كسى در شرافت نسب به پاى او نمى رسيد، به حكومت رسيد، اما به محض آن كه مرد، نامش نيز دفن شد. ولى هر روز در جهان اسلام پنج بار به نام اين مرد هاشمى فرياد مى كنند ومى گويند: «أشهد أنّ محمداً رسول الله ». اكنون با اين وضع كه نام آن سه تن مرده و نام محمد باقى مانده چه راهى باقى مانده است جـز آن كه نام او نيز بميرد و دفن شود؟!».

اين گفتار معاويه كه به روشنى از كفر وى پرده برمى دارد، زمانى كه از طريق راويان حديث به گوش «مأمـون»، خليفه عباسـى، رسيد، او طى بخشنامه اى در سراسر كشور اسلامى دستور داد مردم، معاويه را لعن كنند.[1]

هنگامى كه ابوذر به شام تبعيد شده بود، روزى، طى سخنان اعتراض آميزى


[1] زبير بن بكار، الأخبار الموفقيات، ص 576 ـ577; مسعودى، على بن الحسين، مروج الذهب، ج3، ص454 (شرح حال مأمون); ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج5، ص 129ـ 130.
مسعودى، در دنباله قضيه مى نويسد: «مأمون وقتى كه در سال 212هجرى اين گزارش مطرف را شنيد، به استناد آن، به سراسر كشور بخشنامه كرد كه بر فراز منابر، معاويه را لعن كنند، اما اين امر بر مردم گران آمد، و در بين عامه مردم تنش ايجاد كرد. مشاوران مأمون به وى پيشنهاد كردند از اين امر صرف نظر كند، او ناگزير، قضيه را دنبال نكرد».
اين امر نشان مى دهد كه تبليغات معاويه چه قدر ريشه دوانده بود و به اين آسانى مبارزه با آن مقدور نبود.
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 190
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست