responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 46

اى ز زلفت صُصُصُبحم شاشاشام تاريك *** وى ز رويت شاشاشامم صُصُصُبح روشن

و گاه هست كه به حكم ضرورت بيندازند.

3) اگر به كلمه مختومه به «ه» درآيد، «هاى» اصلى ملفوظ را مانند غير آن، مفتوح خوانده و بعد از غير ملفوظ، الفى افزايند: سينه ات و كينه ات; و گاهى به حكم ضرورت «ها» را لفظا و خطّاً حذفيده و «ت» را به ماقبل آن وصليده و «الف» هم نياورند:

تهى از گوهر علم است سينت *** وليكن پُرگُهَر باشد خزينت

خواصّ: حرف «ت» را گاهى به «د» تبديل نمايند در اوّل كلمه: تنبوره و دنبوره; و در وسط آن: آتش و آدش; و در آخر آن: بُتْ بُدْ، پات پاد، توت تود، كميت كميد و مانند اين ها.

ث

از حروف هشتگانه مختصّه به عرب و در زبان پارسى نيامده و اين كه در پاره اى كلمات گوش زد گرديده، از تصرّفات متأخّرين است و «كيومرث» غلط و در اصل يا «كيومرت» بوده با «گاف فارسى» و «تاى قرشت» به معنى زنده، گويا و يا اينكه «كيومرز» بوده با «كاف عربى» و «زاى هوّز» به جاى «ث» به معنى پادشاه زمين، بعد از آن به واسطه جواز تبديل «ز» به «س» كيومرس خوانده اند. سپس عرب «س» را به «ث» تغيير داده و معرّب نموده اند; و امّا «ثغ» و «ارثنگ» كه بعضى از متأخّرين بدان ها به وجود اين حرف در فرس قديم استشهاد كرده و نبودن آن را در زبان پهلوى و درى مسلّم داشته، ظاهراً تصحيف خوانى شده و «فغ» با «فاء سعفص» است نه «ثاء ثخذ» و «ارتنك» هم با «تاء قرشت» است نه «ثاء ثخذ».

ج

اين حرف معنى خاصّى ندارد و بعضى از ادبا اين را هم مانند حروف هشتگانه از مختصّات زبان عرب شمرده ـ چنانچه اشاره نموديم ـ و از خواصّ آن است كه گاهى به «چيم فارسى» بدل شود: كاج ]و[ كاچ; و گاهى به «تاى قرشت»: تاراج و تارات; و گاهى به «زاء معجمه»: رجه و رزه و اويج و اويز، جوجه و جوزه; و گاهى به «ژاء پارسى»: كج كژ و كاج و كاژ; و گاهى به «شين معجمه»: كاج و كاش و هيج و هيش; و گاهى به «گاف پارسى»: آخشيج و آخشيگ.

چ

از حروف چهارگانه پارسى است كه در عربى يافت نمى شود و معنى خاصّى ندارد; و گاهى به «زاى هوّز» تبديل يابد: پاكيزه و پاكيچه; و گاهى به «ژاء پارسى»: كاج ]و[ كاژ و نايچه و نايژه و پچشك و پژشك; و گاهى به «شين معجمه»: كاچى و كاشى و لخچه و لخشه.

ح

مخصوص عرب و در پارسى ناپيدا و در هر جا كه يافت شود، عربى الاصل است، همچو: حنظل; و يا معرّب، همچو: حيز ]و[ حال كه در اصل هيز و هال بوده اند و يا از تغييرات جمعى عبارت پرداز و بلندپرواز است كه مى خواهند با عبارت غير مأنوسه سخن رانده و حروفات را به سان حروفات عربيّه از مخارج مخصوصه ادا نمايند.

اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 46
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست