responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 39

زبان هاى ديگر است، همچو: صلح و ضرر و ظلم و طلب و اصفهان و يقه و ارخالق و قاوون و قارپوز و مانند اين ها; و بيست حرف و يا بيستويك حرف باقى هم، مابين عربى و پارسى مشترك است.

هشت حرفند آن كه اندر فارسى نايد همى *** تا نياموزى نباشى اندر اين معنى معاف

بشنو اكنون تا كدام است آن حروف و ياد گير *** ثا و حا و صاد و ضاد و طا و ظا و عين و قاف

چار ديگر خاصّ باشد بر زبان پارسى *** بر تو يك يك باز گويم پا و چيم و ژا و گاف

.

تبصرةٌ: مطالب مذكوره در اين تبصره محتاج به تأمّل است. در عيون اخبارالرّضا در احتجاج با عمران صابى و فرزانه فارسى آمده كه آن حضرت از پارسى پرسيدند كه: «پارسيان شما چند حرف مخصوص دارند؟» جواب داد: «چهار حرف پ چ ژ گ». آن حضرت فرمود: «پنج حرف است، يكى ديگر هم قافى است كه در ميانه قاف و خاء بدان، تكلّم مى نمايند و چون پنج حرف خاصّه پارسيان بر بيستوهشت حرف ما افزايد، تمامى حروف سىوسه مى شود». پس موبد فارسى تصديق كرد. اكنون اين قاف ـ كه در ميانه قاف و خاء بدان تكلّم مى شودـ در شيراز و يزد بيشتر از ساير بلاد متعارف بوده بلكه در بلاد ديگر ديده نشده بلكه بعضى از ادبا گفته كه دو حرف ديگر نيز مختصّ زبان پارسى بوده كه يكى را چون «خ» به زبان آورده و ديگرى را چون «ق» تلفّظ مى نموده و اوّلى را به شكل «حو» مى نوشته و دويّمى را به صورت «قو» مى نگاشته اند و گويا اكنون هم در ميان لوران و كردان و شيرازيان و خوزستان تلفّظ به آن ها باقى است. خا و قافى نيز بوده، بيندش امروز هم «آنكه در علم زبان باشد دقيق و موشكاف»; و على هذا، حروف هجاى زبان پارسى بيستوشش مى شود.

.

بينش: حروف هشتگانه مزبوره كه مختصّ زبان عربى است، ندرتاً در پاره اى لغات پارسى آمده، پس مراد از اين اختصاص به عربى كه در كلمات اكثر ادبا بلكه يكسر ايشان آمده، اختصاص نسبت به فرس قديم بوده و آنچه در بعضى كلمات ديده شده، از استعمالات اختراعى متأخّرين عجم مى باشد كه در اصل، حرفى ديگر بوده و به يكى از اين حروف، تغيير داده و استعمال كرده اند و بعضى از متتبّعين «ب ج ف» را نيز از مختصّات عرب شمرده و بعضى ديگر «ذ نقطه دار» را هم از مخصوصات عرب پنداشته اند.

و بالجمله، چون اكثر اين حروف با هم مشابه و در يك صورت و نقطه هم قابل افراط و تفريط بوده و در مقام تشخيص حروف چندان محلّ اعتنا نبود، از اين رو لقبى و مميّزى به جهت اكثر حروف مقرّر نموده اند كه به واسطه آن از يكديگر تميز يابند; چنانچه حرف بى نقطه را مهمله و يا غير منقوطه ناميده و بانقطه را معجمه و يا منقوطه خوانده و يك نقطه دار را موحّده و دونقطه دار، مثنّاة و سه نقطه دار را مثلّثه گفته و هركدام را كه نقطه آن در بالا است، فوقانى نام داده و آنچه را كه در تحت است، تحتانى نام كرده اند; و گاه باشد كه بعضى را به لقب خاصّى، ملقّب نمايند چنانچه «ب» را باى ابجد و «ت» را تاى قرشت و «ث» را ثاى ثخذ و «ح» را حاى حطّى و «ه» را هاى گرده يا هاى هوّز يا هاى هدايت و «ب ج ز ك» را تازى يا عربى و «پ چ ژ گ» را كه مختصّات اربعه زبان پارسى هستند، عجمى يا فارسى گويند و اين چهار حرف پارسى را در مقام كتابت با سه نقطه از مشابه آن ها تمييز داده و «گ پارسى» را با دو سركش هم، تشخيص مى دهند و در اين كتاب هم، به همين روش معمول خواهد شد.

تتميمٌ: از حروف هجا «و ا ى» را از آن رو كه در حالت بيمارى به زبان آيد، حروف علّه گويند و در جائى كه اين سه حرف ساكن بوده و حركت ماقبل آن ها از جنس خودشان باشد كه در «]و[»، ضمّه و در «ى»، كسره و در «ا»، فتحه است به انگيزه اين كه ساير حروف را صورت و مدّ داده و به معاونت آن ها خوانده مى شوند، حروف مدّه و حروف املا و

اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 39
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست